باروری ابرها در واقع یک روند طبیعی است که در آن ابرها به بخار آب تبدیل شده و سپس به باران مبدل میشوند. برای ایجاد باران مصنوعی باید عوامل ابر ، رطوبت ، دما و سایر شرایط جوی فراهم باشد به هر حال با انجام باروری منظم و برنامهدار ابرها مقدار بارش را میتوان در یک دوره کامل به میزان 5 تا 25 درصد افزایش داد. میدانیم رطوبت (وزن بخار آب موجود در یک متر مکعب هوا) عامل مهمی در تشکیل ابرهاست، همچنین میدانیم که هر قدر هوا گرمتر باشد، قابلیت بیشتری برای داشتن بخار آب و تشکیل ابر دارد. اما برای تشکیل ابر ضمن وجود رطوبت و دمای زیر نقطه شبنم ، وجود ذرات میکروسکوپی گرد و خاک ، دوده بلورهای نمک و ... لازم است.
به هر حال دو ساز و کار اصلی برای بارش از ابرها به نام روند باران گرم و روند باران سرد معروفند. بعد از اینکه دانشمندان متوجه شدند که در مناطق حاره ، باران از ابرهایی بارش میکند که هرگز دمای آنها زیر صفر نیست آن را باران گرم نامیدند. در این ابرها قطرات درشت آب که ابر را تشکیل میدهند در برخورد با قطرات کوچک ، آنها را جذب میکنند (پدیده ادغام) و به این ترتیب شروع به بارش میکنند.
در روند باران سرد ، یعنی زمانی که دمای ابر یا قسمتی از آن پایینتر از سفر می باشد، در آن پارهای ابر از قطرات آب و بلورهای یخ تشکیل شده است. در این عمل بلورهای یخ با جذب رطوبت اطراف خود سریعا شروع به رشد میکنند تا اینکه وزن آن باعث فرود آنها میشود. این بلورها هنگام فرود اگر از مکانهای گرم بگذرند به باران تبدیل و در غیر این صورت به صورت برف فرود میآیند.
انسان از طریق باروری ابرها میتواند از لحاظ تعداد و نوع هستههای تشکیل باران به طبیعت کمک کند. باروری بوسیله هستههای تراکم در اندازههای بزرگ (به عنوان مثال عناصر جذب کننده رطوبت مانند بلور نمک و اوره) میتواند برای سرعت دادن به روند بارش گرم بکار رود. باروری بوسیله هستهای منجمد (از قبیل یدور نقره و یخ خشک) در افزایش باران در روند بارش سرد به ابرهایی که کمبود هسته دارند کمک قابل توجهی میکند.
در مناطق کوهستانی ابرها بوسیله هوای مرطوب که به بالا میروند و سرد میشوند تقریبا از غرب به شرق بر روی کوهها تشکیل میشوند. اگر این روند را بطور طبیعی به حال خود بگذاریم خیلی از این ابرها توانایی تولید باران را ندارند و بیش از 90% از رطوبت خود را در جو به جای میگذارند. اگر بعضی از این ابرها را با یدور و یخ خشک و دیگر مواد با استفاده از مولدهای زمینی یا هواپیما بارور کنیم بین 5 تا 20 درصد روند بارندگی را افزایش خواهیم داد.
باروری ابرهای کومولوس روند پیچیدهتری دارد. برای تشکیل این ابرهای بزرگ ، هوای گرم و مرطوب لایههای نزدیک به زمین ، بالا رفتن و سرد میشوند، تا جایی که ذرات بخار حاوی آنها متراکم شده و تشکیل ابر میدهد. دلیل صعود این حجم از هوا میتواند گرمای خورشید که روی زمین میتابد و یا یک جبهه هوای گرم باشد. از یدور نقره و یا یخ خشک زمانی استفاده میشود که دمای سطح بالایی ابر حدود 5- درجه سانتیگراد و یا کمتر باشد. هدف از این عمل زیاد کردن بلورهای یخ موجود در قسمت سرد شده ابر میباشد. زمانی که این بلورها بوسیله قطرات آب سرد شده ، احاطه میشوند سریعا به وضعی میرسند که باعث فرود آنها میشود. این بلورها هنگام فرود ذوب شده و قطرات باران را تشکیل میدهند.
تگرگ در ابرهای بزرگتری از نوع کومولوس - نیمبوس تشکیل میشود، این ابرها جریان بالا رونده بسیار شدیدی دارند، برای جلوگیری از تشکیل تگرگ ، مقدار زیادی یدور نقره در بخشهای مخصوص از ابر اضافه میکنند. اضافه کردن هستههای مصنوعی انجماد باعث ایجاد یک رقابت برای جذب ذرات منجمد آب میشود و به همین خاطر ذرات تگرگ نمیتواند زیاد رشد کند، چون رشد آنها بستگی بوجود ذرات آب دارد و اگر ذرات تگرگ بزرگ نباشد، زمانی که از ابر به طرف زمین فرود میآیند وقت کافی برای ذوب شدن دارند.
زدودن مه
از این روش در بسیاری از فرودگاههایی که در آنها مه مرتبا خلل در پروازهایشان ایجاد میکند استفاده میکنند چون مشخصات فیزیکی مه سرد (در این نوع مه قطرات ریز آْب در دمای زیر صفر سرد شدهاند) شباهت زیادی به ابر سرد دارد. معمولا از هواپیماهای کوچک برای پاشیدن یخ خشک روی این مهها استفاده میشود و همانند ابرهای سرد ذرات مه سرد شده به بلورهای یخ تبدیل شده و همانند یک برف ملایم به زمین فرود میآیند و این باعث پراکندگی موقتی مه بر باند فرودگاه میشود و گاهی اوقات این پراکندگی با کمک پرتو خورشید و گرم شدن سطح زمین بیشتر میشود.
کلمات کلیدی: هواشناسی و اختر فیزیک
کلمات کلیدی: هواشناسی و اختر فیزیک
کلمات کلیدی: هواشناسی و اختر فیزیک
در هر دو سوی خط استوا در عرض جغرافیایی حدود 35-30 درجه شمالی و 30-25 درجه جنوبی کمربند پرفشاری قرار گرفته است که یک دلیل خشک بودن این ناحیه و وجود صحراهایی همچون افریقا، کویر لوت، نوادا در نیمکره شمالی و کالاهاری و اتاماکا در نیمکره جنوبی وجود این کمربندهای پرفشار است. در اقیانوسها هم این منطقه معروف به منطقه بدون باد معروف بوده، برای کشتیهای بادبانی به منزله مانعی جهت دستیابی به سوی دیگر بوده است. دریانوردان و هواشناسان این منطقه را به نام عرض جغرافیایی اسب، Horse Latitude، مینامند. بنا بر گفتههای فرهنگهای Americana و Britannica وجه تسمیه این نام یکی از سه صورت زیر است.
· کشتیهایی که از دریای کاراییب، فراوردههای منطقه به ویژه اسب را به نیوانگلند میبردند، به دلیل نبود باد و به پایان رسیدن علوفه، اسبها را در آب میریختند و پیکرهای شناور و بیجان اسبان وجه تسمیه این منطقه بوده است.
· به دلیل فراوانی و پرورش اسب این منطقه به این نام معروف شده است.
· دریانوردان اسپانیایی میگفتهاند که، بادهای این ناحیه همچون یک مادیان، پیشبینیناپذیرند.
اما با توجه و مطالعه در کتاب تاریخ هردوت و برداشت جورج سارتون در کتاب تاریخ علم، ترجمه استاد احمد آرام، اینجانب پیشنهاد زیر را مطرح میکنم:
با توجه به روایت هردوت میتوان پنداشت که نخستین شخصی که به این مدار بدون باد رسید و آن را کشف کرد، ساتاسپ، دریانورد ایرانی بوده است. معنای لغوی واژه ساتاسپ، دارنده یکصد اسب است و پسوند اسب در بسیاری از نامهای ایران باستان، از جمله، ویشتاسپ، گشتاسپ، جاماسب، بیوراسپ و ... به چشم میآید. پس از یورش بیگانگان، بسیاری از نوشتهها و نوشتارهای دانشمندان ایران، دستخوش نابود? گشت. اما این سفر دریایی شگفتانگیز و منطقه بدون باد، همواره در اندیشه و پندار دریانوردان، در هفت دریا، برجای مانده بوده است. اینچنین میتوان انگاشت که دریانوردان این منطقه را به یاد کاشف و دریانورد ایرانی، منطقه ساتاسپ، مینامیدهاند. این نام میتوانسته از طریق اندلس مسلمان، به اسپانیا و به تمامی اروپا نفوذ کرده و سرانجام در دوران اقتدار دریایی اروپاییان، به ویژه انگلیسیها، این منطقه با توجه به وجود واژه اسب horse در ریشه لغوی آن، به نام مدار اسبی و یا عرض جغرافیایی اسب؛ Horse Latitude، نامگذاری شده باشد.
ساتاسپ
به گفته هرودوت، در زمان فرمانروایی خشایارشا، ساتاسپ، خواهرزاده داریوش بزرگ، به اعدام محکوم شد. مادر ساتاسپ از خشایارشا خواهش کرد تا مجازات او را تغییر دهند و به مجازاتی که به گفته او سنگینتر از مرگ بود، محکوم کنند:
متن هرودوت:
"و او را مامور سازند تا دور افریقا بگردد و به خلیج عربستان (دریای سرخ) بازگردد. خشایارشا این را پذیرفت و ساتاسپ به مصر رفت، از مصریان کشتی و جاشو گرفت و بادبانها را بر افراشت و از ستونهای هرکول (جبلالطارق) گذشت. چون این ستونها را پشت سر گذاشت و دماغه افریقایی سولئیس (راسالحدیق، عرض جغرافیایی 32 درجه و 40 دقیقه شمالی) را دور زد، به سوی جنوب بهراه افتاد. ولی پس از آنکه چند ماهی بر دریا پیش رفت و هنوز راه درازی در پیش رو داشت، بازگشت و به سوی مصر رهسپار گردید. پس از آن به نزد خشایارشا رفت و سرگذشت خود را نقل کرد و گفت که در آن هنگام که در دورترین فاصله بوده است، مردمی کوتاه قد را دیده که با برگ خرما پوشاک خود را میساختند، و هرگاه که وی و مردانش به ساحل نزدیک میشدند آن مردم از شهر خود به کوه میگریختند. وی و مردانش چون به خشکی پیاده میشدند، آنچنان که رسم ایرانیان است، هیچ بیعدالتی و نادرستی نکردند. علت اینکه مسافرت به دور افریقا را به پایان نرساند، بنا به گفته خود وی آن بوده است که به جایی رسیده بودند که دیگر کشتی رو به جلو نمیرفته و بر جای خود متوقف مانده بوده است."
این سفر که در زمان خود بسیار اعجابانگیز بودهاست و با کاوشهای فضایی دهه 60 برابری میکند پرسشهای زیر را مطرح میسازد:
ساتاسپ در کرانه غربی افریقا تا چه حد پیش رفته است؟
پس از گذر از سولئیس وی مدت چند ماه پیشراند تا به جاییکه کشتی دیگر پیش نمیرفت و برجای متوقف ماند رسید. آیا وی به راستی به منطقه بیباد استوایی، هم عرض با دماغه سبز (Cape Verde) رسیده بود، یا اینکه بادهای گرم و جریان دریایی رو به شمال در سواحل گینه مانع این کار شده بود؟
آیا عرض جغرافیایی بدون باد Horse Latitude مانع از پیشروی وی شد؟
با توجه به حرکـتهای چندگانه محور زمین (رقص محوری، چرخه میلانکویچ، ...) و دگرگونیهای آب و هوایی و اقلیمی، در 2500 سال پیش، این مدار به طور دقیق در چه عرض جغرافیایی قرار داشته است؟
و آیا برای Horse Latitude نام پارسی ساتاسپ ( دارنده یکصد اسب) که واژه اسب را هم در خود مستتر دارد، برای جایگزینی از هر نظر مناسبتر و شایستهتر از عرض جغرافیایی اسب نیست؟
کلمات کلیدی: هواشناسی و اختر فیزیک
کلمات کلیدی: هواشناسی و اختر فیزیک