شما را به دوری از هوس سفارش می کنم که هوس به کوری فرا می خواند و آن گمراهی آخرت و دنیاست [امام علی علیه السلام]
وبلاگ تخصصی فیزیک
پیوندها
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
* مطالب علمی *
ایساتیس
آقاشیر
.: شهر عشق :.
جملات زیبا
تعقل و تفکر
دکتر رحمت سخنی
بیگانه ، دختری در میان مردمان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
اس ام اس عاشقانه
خاطرات خاشعات
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
وسوسه عقل
پرهیزکار عاشق است !
فروش و تعمیر موبایل در استان یزد
آموزش
وبلاگ تخصصی کامپیوتر
هک و ترفند
فروش و تعمیر موبایل در استان یزد
انجمن فیزیک پژوهش سرای بشرویه
عاشقان خدا فراری و گریزان به سوی عشق و حق®
وبلاگ عشق و محبت ( اقا افشین)
باید زیست
دست نوشته های دو میوه خوشمزه
در دل نهفته ها
روزگاران(حتما یه سری بهش بزن ضرر نمی کنی)
فقط برای ادد لیستم...سند تو ال
تجربه های مدیریت
سولات تخصصی امتحان دکترا دانشگاه آزاد
سولات تخصصی امتحان دکترا دانشگاه آزاد
ارزانترین و بزرگترین مرکز سوالات آزمون دکترا
عکس و اس ام اس عشقولانه
دانلود نرم افزار های روز دنیا
شاهرخ
مکانیک هوافضا اخترفیزیک
مکانیک ، هوافضا ،اخترفیزیک
وبلاگ تخصصی فیزیک و اختر فیزیک
وبلاگ تخصصی فیزیک جامدات
همه با هم برای از بین نرفتن فرهنگ ایرانی
انتخاب
فیزیک و واقعیت
ترجمه متون کوتاه انگلیسی
دنیای بیکران فیزیک
آهنگ وبلاگ
img/daneshnameh_up/c/c0/Margekhorshid6.jpgimg/daneshnameh_up/2/29/Margekhorshid11.jpgimg/daneshnameh_up/2/28/Margekhorshid10.jpg

آیا ستاره‌ها زنده‌اند؟!

ستاره شناسان ستاره‌ها را مانند موجودات زنده می‌دانند که مراحل تولد ، زندگی و مرگ را در طول عمر خود می‌گذرانند. این مراحل که برای انسان حدود چند ده سال طول می‌کشد. در مورد ستاره‌ها از چند میلیون تا چند میلیارد سال متغیر است. یک ستاره پس از تولد و گذران عمر ، وارد مرحله مرگ و پایان موجودیت می‌شود. خورشید ما هم که یک ستاره است، از این قاعده مستثنی نیست.

غول سرخ خورشید

ذخایر هیدروژن خورشید به ما این وعده را می‌دهد که تا حدود 5 میلیارد سال دیگر دغدغه‌ای نداشته باشیم. خورشید تقریبا بصورت امروزی ، ستاره‌ای زرد که به اندازه قرص ماه دیده می‌شود، خواهد بود. ولی 5 میلیارد سال بعد بیشتر هیدروژن موجود در هسته خورشید ، گداخته شده و صرف تهیه هلیوم می‌شود. در آن زمان جاذبه باعث انقباض هسته شده و فشار و دمای آن را افزایش خواهد داد. هیدروژن شروع به سوختن در پوسته اطراف هسته خواهد کرد.

انرژی حاصل از همجوشی هسته‌ای در پوسته ، باعث انبساط لایه‌های خارجی خواهد شد، تا اینکه خورشید تبدیل به یک غول سرخ شود. هلیوم هم به کربن و اکسیژن تبدیل خواهد شد.

خورشید کوتوله

وقتی خورشید منبسط می‌شود تا تبدیل به یک غول سرخ شود ، قطرش حدود 150 برابر بزرگتر می‌شود (بدلیل همین افزایش حجم است که غول نامیده می‌شود). با افزایش حجم ، دمای سطح خورشید به آرامی کاهش می‌یابد و گازهای منبسط شده و داغ حرارت خود را از دست می‌دهند. رنگ خورشید از زرد به نارنجی و سپس قرمز تغییر می‌کند. بخاطر بزرگتر شدن سطح خورشید ، درخشندگی آن هزار برابر افزایش یافته و نور بیشتری ساطع می‌کند.

خورشید مدت 100 میلیون سال را به شکل یک غول سرخ سپری خواهد کرد، سپس لایه‌های سست بیرونی از آن جدا خواهند شد. سرانجام خورشید به شکل یک کوتوله سفید باقی مانده و به تدریج از بین خواهد رفت.

زمین سوگوار

  • در مراحل پایانی عمر خورشید ، هنگامی که این ستاره به غول سرخ تبدیل می‌شود، از آسمان آبی گرفته تا سایه رنگهای سپیده و شامگاه ، کلیه پدیده‌های جوی ، عمیقا تحت تأثیر قرار می‌گیرند. زمین سرد نمی‌شود بلکه برعکس افزایش ‌مساحت خورشید ، کاهش دما را جبران می‌کند و دما از حد معمول هم بسیار فراتر می‌رود. تمام موجودات زنده از بین می‌روند و زمین در غم از دست دادن آنها و خورشید به سوگ می‌نشیند.

  • با افزایش دما یخ پهنه‌های قطبی شروع به ذوب شدن می‌کنند. سطح اقیانوسها بالا می‌آیند و لایه ضخیمی از ابر ایجاد می‌کنند که برای مدتی خورشید را پنهان می‌کند. این ابرها تقابل اقلیمی میان قطبها و استوا را از بین می‌برند. نوعی جنگل آمازون داغ و مرطوب سراسر زمین را می‌پوشاند. سپس جو زمین شروع به تبخیر شدن می‌کند. گیاهان خشک شعله‌ور می‌شوند. شعله‌های آتش با استفاده از اکسیژن باقیمانده ، همه مواد آلی موجود را مصرف می‌کند. طبیعتی شبیه به ماه کنونی پدید می‌آید.

  • در صخره سنگهای قاره‌ای و اعماق حوزه‌هایی که تبخیر شده‌اند، حاکمیت عصر معادن بار دیگر جایگاهی را که در نخستین سالهای عمر سیاره داشت، باز می‌یابد. پس از گذشت چند صد هزار سال ، خود صخره نیز شروع به ذوب شدن می‌کند. زیر آبشاری از حرارت سرخ ، امواج گدازه های فروزان از کوهها سرازیر و در اعماق اقیانوسهای کهن جمع می‌شوند. خورشید سرخ به گسترش خود ادامه می‌دهد و باد نیرومند ستاره‌ای به بیرون می‌فرستد.

    سیارات عطارد و زهره تحت تأثیر آن به آرامی تبخیر می‌شوند. این توفان شدید مواد آنها را جارو کرده و به صورت امواج متلاطمی از بخار به هوا می‌فرستد. از این ماده رقیق ممکن است سحابیهای جدید شکل گرفته و در میان آنها ستارگان و منظومه‌های سیاره‌ای جدید پدیدار شوند.


نوشته شده توسط مهدی 85/2/20:: 7:1 عصر     |     () نظر

 مقدمه

شاید تا بحال از خود پرسیده باشید که چرا مواد مختلف با هم متفاوتند؟ چرا برخی از آن‌ها محکم تر از سایرین هستند؟ چرا برخی از مواد رسانا و برخی نارسانا؟ چرا نور می‌تواند از بعضی از مواد عبور ‌کند و از بعضی دیگر نه؟

سئوالاتی از این دست ذهن را متوجه تفاوت‌‌های مواد از نظر خواص می‌‌کند و ما را در رابطه با علت این تفاوت‌‌ها، به تفکر بیشتر وادار می‌‌کند. با اطلاعاتی که ما از ساختمان عناصر و تفاوت‌‌های موجود در عناصر داریم شاید گمان کنیم که تفاوت‌‌‌‌های موجود در مواد مختلف حاصل تفاوت‌‌های عناصر تشکیل دهنده آنها است. با این تفکر مواد تنها متاثر از تنوع عناصر تشکیل دهنده خود خواهند بود و تمامی ویژگی‌‌های رفتاری مواد با شناخت عناصر تشکیل دهنده آنها روشن خواهد شد. بر این اساس مشخص شدن عناصر تشکیل دهنده یعنی تعیین ترکیب شیمیایی همه اسرار مربوط به خصوصیات مواد را آشکار می‌‌کند. براستی با دانستن ترکیب شیمیایی، خواص مواد معلوم خواهد شد؟

با کمی دقت و توجه به ترکیبات شیمیایی مواد پیرامون خویش در می‌‌یابیم که بسیاری از آنها با وجود این که در رفتار و خواص با یکدیگر بسیار متفاوتند، دارای عناصر تشکیل دهنده و ترکیب شیمیایی یکسان می‌باشند و برخی دیگراز مواد با داشتن عناصر تشکیل دهنده و ترکیب شیمیایی متفاوت با یکدیگر، دارای خواص و رفتار مشابهی هستند. پس چه چیزی بجز ترکیب شیمیایی موجب تفاوت در رفتار مواد می‌‌شود؟

برای جواب این سئوال لازم است که بیشتر با ساختار و ویژگی‌های مواد آشنا شویم.

ساختار مواد چیست؟

ساختار مواد ارتباط بین اتم‌‌ها، یون‌‌ها و مولکول‌‌های تشکیل دهنده آن مواد را مشخص می‌‌کند. برای شناخت ساختار مواد ابتدا باید به نوع اتصالات بین اتم‌‌ها و یون‌‌ها پی برد. به طور حتم با پیوندهای شیمیایی آشنایی دارید. پیوندهای شیمیایی نحوه اتصال میان اتم‌‌ها و یون‌‌ها را مشخص می‌‌کنند. بنابراین تفاوت پیوندهای شیمیایی مختلف را در ویژگی‌های این پیوندها می‌‌توان مشاهده کرد. به عنوان مثال در نمک طعام به دلیل وجود پیوند یونی که منجر به محصور شدن الکترون‌‌ها می‌‌شود، خاصیت "رسانایی" مشاهده نمی‌شود زیرا الکترون‌‌ها که حامل و انتقال دهنده‌ی بار الکتریکی هستند، به دلیل محصور شدن امکان حرکت ندارند و چیزی برای انتقال بار الکتریکی در میان ماده وجود نخواهد داشت. در مقابل در فلزات، مانند مس، به دلیل وجود پیوند فلزی که موجب آزادی الکترون‌‌ها می‌‌شود و امکان تحرک الکترون‌‌ها را فراهم می‌‌نماید، می‌‌توانیم خاصیت رسانایی را انتظار داشته باشیم. زیرا الکترون‌‌های آزاد، امکان انتقال بار الکتریکی را در طول ماده فراهم می‌آورند. همانطور که ذکر شد اطلاع از نوع پیوندهای اتمی می‌‌تواند به شناخت ما از رفتار و خواص مواد کمک کند. اما آیا تنها با دانستن نوع پیوندها تمامی خواص و رفتار یک ماده را می‌‌توان پیش‌‌بینی کرد؟

برای روشن شدن مطلب مثال معروفی را ارائه می‌‌کنیم. همانطور که می‌‌دانید گرافیت و الماس هر دو از اتم‌‌های کربن تشکیل شده‌‌اند و هر دو "ریخت‌‌های" مختلفی از عنصر کربن هستند. اما چرا خواص گرافیت و الماس تا این حد با یکدیگر متفاوت است؟ الماس به عنوان سخت‌‌ترین ماده طبیعی معرفی می‌‌گردد و گرافیت به دلیل نرمی بسیار، به عنوان ماده "روانساز" به کار گرفته می‌‌شود! تفاوت رفتار و خواص گرافیت و الماس را به نوع اتصال و پیوند شیمیایی اتم‌‌های کربن نمی‌‌توان نسبت داد زیرا در هر دو شکل این ماده - که تنها دارای اتم‌‌های کربن است - یک نوع پیوند شیمیایی وجود دارد. بلکه علت در "چگونگی اتصالات و پیوندهای شیمیایی" این دو شکل کربن است. در گرافیت اتم‌‌های کربن شش ضلعی‌‌های پیوسته‌‌ای شبیه به یک لانه زنبور تشکیل می‌‌دهند که در یک سطح گسترده شده است. لایه‌‌های شش ضلعی ساخته شده با قرار گرفتن روی هم، حجمی را تشکیل می‌‌دهند که به آن گرافیت می‌‌گوییم. واضح است که در ساختار گرافیت دو نوع اتصال وجود خواهد داشت: یک نوع اتصال، اتصالی است که بین اتم‌‌های کربن هر لایه لانه زنبوری وجود دارد و جنس آن از نوع پیوند کوالانسی است. نوع دوم اتصالی است که لایه‌‌های لانه زنبوری را به یکدیگر وصل می‌کند. بدیهی است که این نوع از جنس اتصالات اولیه یعنی پیوندهای اتمی نیست. بنابراین پیوند به هم پیوستگی دوم - که قدرت به هم پیوستگی لایه‌‌ها را مشخص می‌‌کند - ضعیف‌‌تر از اتصال اولیه که یک پیوند کوالانسی است، خواهد بود. پس می‌توان انتظار داشت که گرافیت، در جهت صفهات لانه‌زنبوری به دلیل داشتن پیوند قوی کووالانسی استحکام بالایی داشته باشد؛ بالعکس، این ساختار در جهت عمود بر صفحات لانه زنبوری به علت وجود پیوند ضعیف ثانویه بین لایه‌ها، به مراتب کمتر از استحکام درون آنها، دارای مقاومت است. از طرفی به دلیل پیوندهای ضعیف بین لایه‌‌ای انتظار می‌‌رود که با اعمال نیرویی بیشتر، لایه‌‌های لانه زنبوری بتوانند بر روی یکدیگر بلغزند.



شکل 1- ساختار گرافیت


<در مقابل ساختار لایه‌ای گرافیت، الماس دارای یک ساختار شبکه‌ای است. در گرافیت پیوندهای اولیه یعنی پیوندهای اتمی تنها در یک سطح (در یک وجه) برقرار می‌‌شود در حالی که در ساختار الماس این پیوندها به صورت شبکه‌‌ای سه بعدی فضا را پر می‌‌کنند. در ساختار گرافیت هر اتم کربن با سه اتم کربن دیگر اتصال اتمی از جنس کوالانسی ایجاد می‌‌کند، در حالی که در ساختار الماس هر اتم کربن با چهار اتم کربن دیگر پیوند اتمی و از جنس کوالانسی برقرار می‌نماید.



شکل 2- ساختار الماس


با توضیحاتی که راجع به تفاوت‌‌های ساختاری گرافیت و الماس داده شد مشخص می‌‌گردد که دلیل نرمی گرافیت و سختی الماس در چیست. همانطور که دیدید ساختار با مشخص کردن نوع، تعداد و چگونگی پیوندهای تشکیل دهنده مواد، تاثیر به سزایی در خواص مواد دارد. بنابراین از طریق مطالعه در ساختار مواد، بسیاری از رفتارها و خواص آنها را می‌‌توان پیش‌‌بینی کرد. همچنین برای دستیابی به برخی از خواص می‌‌توان ساختار متناسب با آنها را طراحی نمود.

ریزساختار چیست؟

با شناختی که نسبت به ساختار مواد پیدا کرده‌اید، ممکن است گمان کنید موادی که ما به صورت توده‌ای در اطراف خود می‌بینیم از گسترده‌تر شدن نظم ساختاری اولیه به وجود آمده‌اند. به عبارت دیگر ممکن است تصور شود که مواد توده‌ای، شکل گسترش یافته ساختار اولیه است و بنابراین تمامی خواص و رفتار ساختار اولیه را دارا خواهد بود. این تصور با مشاهدات رفتاری مواد متفاوت است. به عنوان مثال در ساختار گرافیت ما انتظار داریم که استحکام در راستاهای مختلف متفاوت باشد زیرا ساختار اولیه در جهت صفحات لانه زنبوری دارای استحکام بالا و در جهت عمود بر صفحات دارای استحکام کمی است. بنابراین گرافیت فقط در برخی جهات خاص می‌بایست "قابلیت حرکت لایه‌ها بر روی یکدیگر" را داشته باشد. می‌دانیم که از گرافیت به عنوان ماده اصلی مغز مداد استفاده می‌شود و اثری که از مداد بر روی کاغذ باقی می‌ماند در حقیقت لایه‌‌های نازک گرافیت است که با مالش نوک مداد بر روی کاغذ، از سطح آن کنده شده و بر روی کاغذ می‌چسبد و همانطور که پیش‌تر اشاره شد لایه‌های گرافیت به دلیل پیوند ضعیف ثانویه امکان لغزش و حتی جدا شدن از یکدیگر را دارند. حالا سئوال اینجاست که اگر توده گرافیت گسترش همان ساختار اولیه گرافیت باشد، باید مداد تنها در یک جهت خاص قابلیت نوشتن داشته باشد زیرا ساختار گرافیت تنها لغزیدن لایه‌ها بر روی هم و کنده شدن آنها از توده و چسبیدن‌شان به سطح کاغذ را در جهت خاصی میسر می‌سازد و در غیر از آن جهات خاص به دلیل وجود پیوندهای قوی درون لایه‌ها، امکان کنده شدن وجود نخواهد داشت. این تعبیر به آن معناست که مداد تنها در برخی جهات خاص می‌نویسد و در دیگر جهات مداد نخواهد نوشت و این تصور با تجربه هر روزه ما از بکارگیری مداد متفاوت و متناقض است زیرا به تجربه دریافته‌ایم که مداد در تمامی جهات می‌نویسد. ما مداد را در هر زاویه و هر جهتی نسبت به کاغذ حرکت دهیم مداد خواهد نوشت. پس دلیل این تناقض چیست؟ آیا ساختار گرافیت آنگونه که گمان می‌کنیم نیست؟ و یا اینکه توده گرافیت چیزی غیر از گسترش یکنواخت و هماهنگ ساختار گرافیت است؟



شکل 3- طرحی ساده از ریزساختار ایده‌آل گرافیت


برای درک درست از رفتار توده‌ای مواد لازم است که با ریزساختار آنها آشنا بشویم. با بررسی میکروسکوپی گرافیت درمی‌یابیم‌ که توده گرافیت یکپارچه نیست بلکه این توده متشکل از دانه‌های بسیاری است که هر یک به صورت مستقل و جدا از یکدیگر در درون خود دارای ساختار گرافیت هستند. به عبارت دیگر توده گرافیت را می‌توان اجتماع بی‌نظمی از بخش‌هایی که هر یک دارای ساختار گرافیت هستند، دانست.



شکل 4- طرحی ساده از ریزساختار واقعی گرافیت


تفاوت این نوع ریزساختار از نوعی که پیش‌تر تصور می‌کردیم، یعنی یک توده گسترده از ساختار گرافیت، در دامنه نظم آنهاست. در تصور اول ما توده گرافیت را یک ساختار یکپارچه و منظم از ساختار گرافیت که در تمام توده گسترش یافته می‌دانستیم در این حالت نظم حاکم بر ساختار، یک نظم با دامنه بلند که تمام توده را می‌پوشاند در نظر گرفته می‌شود اما در عمل نظم ساختار گرافیت به صورت محلی و با دامنه‌های کوتاه مشاهده می‌شود. این بی‌نظمی در قرار گرفتن توده‌های دارای ساختار گرافیت باعث می‌شود. تنوع و گوناگونی فراوانی در بخش‌های گرافیت که هر یک زاویه و جهت خاصی دارند، وجود داشته باشد. بنابراین همیشه بخش‌هایی که زاویه و جهت مناسب برای حرکت و کنده شدن لایه‌ها را دارند، وجود خواهد داشت و ما بدون نگرانی از جهت و زاویه قرار گرفتن مداد می‌توانیم از نوشتن آن مطمئن شویم.

نتیجه‌گیری

عوامل تاثیرگذار در خواص توده‌ای مواد را به صورت اجمالی و ساده شناختیم. این عوامل عبارت بودند از عناصر تشکیل دهنده مواد، ساختار مواد و ریزساختار مواد. به صورتی ساده می‌توانیم خواص توده‌ای مواد را مشابه با خصوصیات یک شهر بدانیم. عناصر تشکیل دهنده مواد به صورت مصالح بکار گرفته شده در ساختمان‌های شهر، ساختار مواد که چگونگی قرارگرفتن عناصر در کنار یکدیگر و اتصالات میان آنها را مشخص می‌کند به صورت ساختمان‌های شهر و ریزساختار که چگونگی کنار هم قرار گرفتن ساختار میکروسکوپی را معین می‌کند، به صورت الگوهای شهرسازی در نظر گرفته می‌شود. با این تشبیه خصوصیات یک شهر نه تنها به مصالح(ترکیب شیمیایی بکار رفته در آن) بلکه به معماری ساختمان‌ها(ساختار) و نحوه شهرسازی(ریزساختار) نیز بشدت وابسته خواهد بود.


کلمات کلیدی: نانو تکنولوژی


نوشته شده توسط مهدی 85/2/20:: 5:0 عصر     |     () نظر
 
روح الله بهرامى

(دانشجوى دوره دکترى تاریخ اسلام دانشگاه تربیت مدرس)

على بن حسین مسعودى مورخ و متفکر نامدار قرن چهارم از نادر مورخانى است که روش هاى نوینى را در تاریخ نگارى اسلامى متداول ساخت و با تلفیق دانش تاریخ و جغرافیا, پیوندى استوار میان این دو که در واقع پیوند میان زمان و مکان بود ایجاد کرد. دو ویژگى بارز تاریخ نگارى وى یکى ابداع و توسعه روش هاى نوین در تاریخ نگارى اسلامى و دیگرى ایجاد پیوند و نزدیکى میان دانش تاریخ با علوم عقلى بود. در مورد اول, وى روش هاى قیاسى, کمى و تطبیقى و مشاهده و تجربه را به کار بست و در مورد دوم نیز تلاش کرد تا ضمن توسعه حوزه دانش تاریخ, پیوند عمیقى میان تاریخ با جغرافیا, نجوم, کلام, فلسفه و در کل, علوم عقلى ایجاد کند و تاریخ را به صورت یک دانش تحلیلى و عقلى مطرح سازد. این دو رویکرد به وى کمک کرد تا ضمن نقادى در حوزه تاریخ, به بیان علت و معلولى حوادث پرداخته و در علت وقایع و اتفاقات و اخبار و روایات تاریخى به چون و چرا بپردازد و به کنه حوادث و پدیده هاى انسانى و طبیعى نزدیک شود.

هدف وى از کاربرد علوم عقلى در تاریخ, کمک گرفتن از این علوم در ثبت و ضبط دقیق تر حوادث و بیان علت آن ها و نیز تعیین صحت و سقم روایات تاریخى و وقایع اتفاقیه بود. زمان, تقویم, گاه شمارى و نجوم براى مسعودى از جمله علوم و ابزارهاى علمى بودند که مى توانست معیارهایى براى نقد اطلاعات تاریخى باشد. وى با استفاده از اطلاعات و رصدهاى دقیق منجمان و مراجعه به زیج ها و تقویم هاى آن ها توانست روند گاه شمارى حوادث و اخبار را پیگیرى کند و ضمن بررسى روایات و اخبار راویان و مخبران, به ضبط و ثبت دقیق حوادث بپردازد و پاره اى از اشتباهات و انحرافات تاریخى را از همین طریق مشخص سازد.

از این رو, از جمله ویژگى هاى تاریخ نگارى وى, توجه به عنصر زمان بویژه در رویدادهاى بزرگ است; رویدادهایى که مبناى شمارش سال و ماه قرار گرفته و حوادث روزگاران بر مبناى دورى و نزدیکى آن ها نگاشته و یا روایت مى شده اند. اشراف و احاطه وسیع وى بر تاریخ اقوام و ملل مختلف و تطبیق دادن تاریخ و حوادث تقویم این ملل براى تعیین تاریخ دقیق رویدادهاى آن ها, حل اختلافات تاریخى مورخین و روایات متفاوتشان را در پى داشت. وى براى حل تضاد در روایت هاى مختلف تاریخى, به نجوم و تقویم روى آورد. توجه او به تقویم و تاریخ دقیق رویدادها باعث شد تا با مقایسه تقویم هاى معروف و مبدإهاى مختلفى که ملل معروف جهان آن ها را مبناى تاریخ خود قرار داده اند, به نکاتى دست یابد که مورخین پیش از وى چندان به آن ها اهمیت نمى دادند.

کاربرد روش تطبیقى تقویم ها بر اساس اطلاعات دقیق نجومى منجمان به وى امکان داد تا براى تشخیص صحت و سقم اطلاعات, به نقادى اطلاعات پیشینیان در مورد تاریخ اقوام و ملل و مدت زمامدارى و سرنوشت تاریخى آنان بپردازد و با عرضه دو نوع اطلاعات بر یکدیگر, بهترین و نزدیک ترین روایت به واقعه و رخداد را برگزیند.

دانش و اطلاعات وسیع وى از تاریخ اقوام و ملل و دقت نظرش در ثبت حوادث باعث شد که دوران هاى مختلف تاریخى را با هم تطبیق دهد و با عرضه تقویم هاى اقوام مختلف و مقایسه تاریخ سلطنت امرا و ملوک با تقویم ها و مبدإ تاریخ ملت ها, به نقد تقدم و تإخر حوادث و در نتیجه, صحت و سقم آن ها بپردازد. او تقویم هاى مختلف یونانى, رومى, ایرانى, هندى, بابلى, سریانى و عربى را به دقت مورد مطالعه قرار داد و مدت زمان حکومت شاهان و سلسله ها را دنبال کرد و ضمن مقایسه آن ها با یکدیگر, به انحرافات تاریخى و اشتباهاتى که در کار مورخان پیشین روى داده و یا روایاتى که به دلیل کم دقتى وارد تاریخ شده بود پى برد. هم چنین ضمن مقایسه تقویم اسکندرى, یونانى و رومى با تقویم پادشاهان ایرانى در عصر ساسانى, آشکار ساخت که مدت سلطنت پادشاهان اشکانى بیش از آن بود که در تواریخ رسمى ایران باستان بویژه در تقویم هاى ساسانى آمده است; زیرا سوء استفاده دولت ساسانى براى تداوم بقاى خویش باعث شده بود که آنان دست به تحریف تاریخ بزنند و روحانیت زردشتى با همدستى شاهان پارسى قسمتى از تاریخ سلطنت عهد اشکانیان را به صورت اسرارآمیزى حذف نمایند, زیرا بیم آن داشتند که پیش گویى هاى مذهبى پیامبرشان زردشت در مورد پایان سلطنت و چگونگى زوال ملک و دین آن ها باعث شود که مردم با نزدیک دیدن فرجام سلطنت ساسانیان از حمایت آن دست بکشند; به همین جهت, روحانیت زردشتى و شاهان ساسانى در یک اقدام هماهنگ و سرى, با حذف قسمتى از تاریخ در صدد بودند که مردم را به تداوم سلطنت ساسانى امیدوار سازند. مسعودى با دقت در تقویم هاى ایرانى و تاریخ اسکندرى, این راز را برملا نموده و دروغ بودن و انحراف یک دوره تاریخ را روشن ساخت. وى در مورد علت اختلافات ایرانیان با سایر اقوام در تقویم و تاریخ اسکندرى آورده است که:

((قضیه این است که زردشت پسر اسپیتمان در ابستا که به نظر ایرانیان کتاب آسمانى است گفته است که پس از سیصدسال ملکشان آشفته شود و دین به جا ماند و چون هزار سال تمام شود دین و ملک با هم برود و زردشت به طورى که از پیش ضمن خبر او در همین کتاب گفتیم, در ایام پادشاهى کى بشتاسب پسر لهراسب بوده است و اردشیر پسر بابک پانصد سال و ده چند سال پس از اسکندر به پادشاهى رسید و ممالک پراکنده را فراهم کرد و متوجه شد که تا ختم هزار سال در حدود دویست سال مانده است و خواست دوران ملک را دویست سال دیگر تمدید کند, زیرا بیم آن داشت وقتى دویست سال پس از وى به سر رسد مردم به اتکاى خبرى که از پیغمبرشان از زوال ملک داده, از یارى و دفاع آن خوددارى کنند و بدین جهت از پانصد و ده و چند سالى که مابین او و اسکندر فاصله بود در حدود یک نیم آن را کم کرد و بقیه را از قلم بینداخت و در مملکت شایع کرد که استیلاى او بر ملوک الطوایف[ منظور اشکانیان] و کشتن اردوان که از همه ایشان مهم تر بود و سپاه بیشتر داشت به سال دویست و شصتم پس از اسکندر بوده و تاریخ را بدین سان وانمود و میان مردم رواج داد. بدین جهت میان ایرانیان و اقوام دیگر اختلاف افتاد و تاریخ سال هاى ملوک الطوایف نیز به همین جهت آشفته شد. ))(1).

آثار و تإلیفات نجومى مورد استفاده مسعودى در تاریخ نگارى

توجه مسعودى در به کارگیرى روش هاى تحلیلى و کمى و تطبیقى باعث شد که به تقویم, گاه شمارى, ریاضى و نجوم علاقه ویژه اى نشان داده و از این علوم در تقویت تاریخ نگارى خویش مدد بجوید و آثار علما, دانشمندان, منجمان, ریاضى دانان و سازندگان زیج هاى معروف را مورد استفاده قرار داده, آن را در خدمت تاریخ بگیرد و حتى به عنوان یکى از معیارهاى قابل اعتماد براى نقد تاریخ و روایات و اخبار تاریخى به کار گیرد. علاقه وى به این علوم, از کثرت آثارى که در تواریخ خود از آن ها یاد کرده است مشخص مى شود. او در کار خود آثار منجمان, ریاضى دانان و تقویم سازانى چون بطلمیوس, اسحاق کندى, ابن منجم احمدبن طیب سرخسى, ماشإالله منجم, ابومعشر منجم, محمدبن موسى خوارزمى, محمدبن کثیر فرغانى, ثابت بن قره حرانى, محمدبن جابر بتانى, اقلیدوس و دیگران را مورد استفاده قرار داده است.

مسعودى در ((مروج الذهب)) و ((التنبیه و الاشراف)) از بسیارى از آثار عظیم ملل جهان و تمدن اسلامى در هیإت و نجوم, ریاضى, تقویم و گاه شمارى یادکرده است. عمده ترین منابعى که وى آن ها را مورد مطالعه قرار داده و یا با این آثار آشنایى داشته و در تاریخ نگارى خود به آن ها توجه نموده عبارتنداز:

1. سندهند;

2. ارکند;

3. ارجیهذ;

4. المجسطى, که مجموعه اى از رصدهاى بطلمیوس مى باشد;(2)

5. کتاب الزیج, تإلیف بطلمیوس;(3)

6. کتاب الزیج و القصیده, از محمدبن ابراهیم فزارى در علم هیإت و نجوم;(4)

7. کتاب الزیج فى نجوم, تإلیف حسین بن منجم;(5)

8. آثار محمدبن کثیر فرغانى منجم درباره نجوم و هیإت, بویژه کتاب الفصول الثلاثین;

9. علم الفلک و النجوم, از بطلمیوس;(6)

10. القانون فى النجوم, اثر ثاون اسکندرانى که از پادشاهى اسکندر پسر فلیپ مقدونى درباره منشإ تقویم آغاز شده است;(7)

11. المدخل الکبیر الى علوم النجوم, اثر ابومعشر منجم که اثرى عظیم در علم نجوم بوده و بخشى از آن به تإثیر کواکب و نجوم و اجرام سماوى بر انواع مختلف حیوانات و طبیعت سخن به میان آمده است;(8)

12. رساله یعقوب بن اسحاق بن صباح الکندى درباره اکسیر و جیوه تحت عنوان ابطال دعوى المدعین صنعه الذهب و الفضه;

13. مجموعه رصدهاى ابرخس.

کاربرد نجوم و تقویم و گاه شمارى در اندیشه تاریخ نگارى مسعودى

یکى از جلوه هاى تفکر عقلى و تحلیلى مسعودى در تاریخ نگارى عبارت از تلاش در جهت وارد کردن عناصر فکرى دانش تقویم و نجوم به حوزه تاریخ و تاریخ نگارى و پیوند دادن علوم نجوم, جغرافیا و ریاضى با تاریخ بود. از نظر مسعودى تعیین دقیق حدود وقایع و حوادث تاریخى و زمان وقوع آن ها صرفا از طریق روایت هاى راویان و یا نقل شفاهى امکان پذیر نیست. به همین دلیل, او دستاوردهاى علماى علم نجوم و محاسبات دقیق آنان را که مبتنى بر جنبه هاى عقلى و قابل قبول بود مورد مطالعه قرار داده و در تدوین تاریخ خویش از آن ها بهره گرفت.

وى در حوزه گاه شمارى و تقویم نگارى, جهت ذکر روزشمار حوادث در تعیین مبدإ وقوع آن ها و نیز مبدإ تاریخ اقوام و ملل مختلف, از فعالیت هاى منجمان و ستاره شناسان و ریاضى دانان و صاحبان محاسبات دقیق و زیج ها و رصدهاى مختلف بهره گرفت. بدین سان او براى جلوگیرى از اشتباه در ذکر مبدإ و تقویم, علاوه بر استفاده از نقل راویان و نظر مورخان و اهل تاریخ, از دیدگاه منجمان و اهل تقویم نیز استفاده کرد و بر اساس تطبیق و مقایسه این دو دیدگاه است(9) که او در کتاب ((مروج الذهب)) و در فصولى که به مختصرى از تاریخ جهان پرداخته اطلاعات دقیقى به دست مى دهد.

با مراجعه به آثار منجمان این نکته روشن مى شود که صاحبان زیج هاى مختلف معمولا فصل یا فصولى از آثار خویش را به تعیین مبدإ تاریخ و تقویم هاى رایج و معروف زمان خود اختصاص داده و به بیان شیوه تبدیل تقویم ها و مقایسه آنان پرداخته(10) و مدخل سال ها و ماه ها و آغاز روز, هفته و سال را بر اساس تقویم هاى مختلف هجرى شمسى, هجرى قمرى, سلوکى و یونانى, یهودى, قبطى, یزدگردى, رومى, سغدى, هندى, چینى و ایغورى ذکر کرده اند. مسعودى براى دقت در نگارش تاریخ, بسیارى از این رصدها و زیج هاى مختلف مانند زیج حبش بن عبدالله, زیج محمدبن موسى خوارزمى, زیج سند هند, زیج ممتحن, زیج شاه, و... را مورد بررسى قرار داد. هم چنین اظهار نظرهاى علماى معروف را در مورد خسوف, کسوف, علت چرخش فصول, سردى و گرمى هوا, چرخش ماه, خورشید و شب و روز را مورد مطالعه قرار داد.(11) وى در این ارتباط به رساله ثابت بن قره حرانى اشاره دارد.(12)

مسعودى در مورد چرخش فصول, به تقویم هاى اقوام ملل مختلف که تغییرات آن بر اساس خورشید است (مانند ایرانیان, سریانیان, یونانیان, رومیان, نبطیان, هندیان) و هم چنین تقویم اقوامى که تغییرات آن بر مدار ماه است (مانند اسرائیلیان و عرب ها) اشاره مى کند و آن گاه به بررسى کبیسه و نسىء و تعیین آغاز سال و هفته, تعداد روزهاى سال و آغاز روز بر اساس ظهور خورشید و یا ماه و دیگر مسایل مربوط به آن مى پردازد. او در این مسإله دقت و ریزبینى را تا آن حد رسانید که به بررسى آراى صاحبان زیج هاى مختلف درباره مبدإ تاریخ ها و تقویم هاى مختلف پرداخت و بسیارى از رصدهاى عمده را که مبناى تقویم ها بودند با هم تطبیق داد و در ((مروج الذهب)) و ((التنبیه)) اشاره نموده که چگونه اختلافات زیج هایى مثل ابرخس, بطلمیوس کلوذى, زیج مإمون و زیج هندوان نظیر سند هند, ارجیهز و ارکبد را در آثار قبلى خود برشمرده و به تفصیل به آن ها پرداخته است.(13)

وى در میان همه زیج هایى که استفاده نموده, مبناى کار خود را بر روى اطلاعات زیج هاى ((بتانى)) قرار داده که از نظر وى یکى از دقیق ترین زیج هایى بوده که وجود داشته و اطلاعات ارزشمندى داشته است و در تعیین سال, مدت خلافت خلفا, تعیین مبدإ تقویم ها صحیح تر از سایر زیج ها بوده است.(14)

یکى دیگر از ویژگى هاى کاربرد نجوم و تقویم و استفاده از گاه شمارى نجومى, تإثیر بر ذهن تطبیق گر و مقایسه گراى مسعودى است. او با این ذهنیت, مبنایى را براى نقد روایت ها و آراى دو گروه اهل تاریخ و اهل زیج فراهم آورده است و از این رهگذر است که با مقایسه و تطبیق آراى آن ها اطلاعات دقیق تاریخى خود را انتخاب مى کند. او هم در کتاب التنبیه و هم در مروج الذهب, تاریخ را به دو دوره اساسى عصر پیش از بعثت و عصر پس از آن, که تا زمان خویش به روایت آن پرداخته است تقسیم نموده و در پایان هر یک از این دو دوره, مختصرى از تاریخ جهان را به نگارش درآورده است که اساس آن بر مدار اطلاعات راویان تاریخ و منجمان اهل زیج و صاحبان رصدها مى باشد.(15)

((در قسمت گذشته این کتاب بابى به تاریخ جهان و پیغمبران و شاهان تا مولد پیغمبر ما محمد(ص) و مبعث تا هجرت او اختصاص دادیم. پس از آن, هجرت تا وفات او را با روزگار خلیفگان و شاهان تا وقت حاضر طبق حساب و مندرجات کتب سرگذشت و تاریخ که از علاقه مندان اخبار خلیفگان و شاهان بجاست یاد کردیم و در این زمینه از گفته منجمان که در کتاب هاى زیج ستارگان مربوط به این دوران یعنى از هجرت تا این روزگار هست یاد مى کنیم که فایده کتاب بیشتر شود و اختلاف مورخان را از اخبارى و منجم با موارد اتفاقشان بهتر توان دانست...)).(16)

او در فصولى از کتاب هاى خود تلاش نموده تا مبدإ صحیحى از تقویم هاى مختلف که زمان تاریخى بر اساس آن سنجیده مى شود و حوادث و وقایع را بر آن مبنا به نگارش درمىآورند به دست دهد. گاه حوادث بسیار مهم تاریخى و یا یک حادثه بزرگ را بر اساس تقویم ها و مبدإهاى مختلف تاریخ مانند تقویم یزدگردى, بخت نصرى, رومى, قبطى, مصرى, یهودى, هندى و... مشخص کرده و فاصله زمانى وقوع حادثه را نسبت به هر یک از این مبدإها ذکر نموده است.(17)

در این فصول تلاش مسعودى بر آن قرار گرفته است تا با مداقه و مطالعه تمام آثار مکتوب و اطلاعات شفاهى علما و راویان و اکابر زمان, خلاصه اى از تاریخ جهان و تحولات آن را تا عصر خویش با دقت ارائه داده و سال وقوع آن ها را بر اساس تقویم هاى مختلف بیان نماید. هم چنین مبدإ اکثر تقویم و تاریخ هاى رایج زمان را تا آن عصر برشمرده است. و به تعیین مبدإ تاریخ اقوام مختلف و علت و اساس مسائلى که منشإ تقویم و مبدإ تاریخ قرار گرفته, پرداخته و از مبدإهاى تقویمى مانند: ظهور پیامبران الهى, ظهور مردان و شخصیت هاى بزرگ مانند داریوش, یزدگرد, اسکندر و..., بروز جنگ ها و اختلافات, بروز بلایاى مختلف طبیعى و انسانى, سال تولد مردان بزرگ تاریخ, سران قبایل و روساى ملل مختلف, شیوع بیمارىهاى مهلک, آغاز امارت و سلطنت شاهان و امرا, پیروزىهاى بزرگ و جنگ ها و شکست ها, مهاجرت هاى بزرگ اقوام و قبایل, پیمان هاى مختلف سیاسى و اجتماعى مثل حلف الفضول, حلف المطیبین, بناى قصرهاى باشکوه یا خانه هاى مذهبى و دینى مثل بیت الله الحرام, بیت الذهیب هند و... سخن گفته است. بدین ترتیب او به بیان مبدإ تاریخ ملل و اقوام مختلف مانند هندیان, چینیان, سغدیان, ایرانیان, رومیان, مصریان, قبتیان, یهودیان و قبایل عرب پرداخته(18) و با ذهنى مقایسه گر فاصله بین این مبدإها را بیان نموده و از رهگذر همین تطبیق و تفکر مقایسه اى است که به رازها و انحرافات تاریخى که بر اساس مصلحت دینى و اغراض سیاسى صورت گرفته پى برده است, چنان که در مورد تاریخ ساسانى و اشکانى نخستین کسى است که این انحراف و تحریف تاریخى را بیان مى کند. (19)

مسعودى در آثار خود تلاش گسترده اى داشته تا مبدإ تقویم هاى اقوام و ملل مختلف را به دقت تعیین نماید. از این رو با ملاحظه آثار منجمان و مورخان و اهل زیج و توجه به آراى هر دو طبقه, منشإ و مبدإ اکثر اقوام و ملل مختلف را روشن کرده که این امر خصوصا درباره سال شمارى و تقویم اقوام و ملل و اعراب قبل از اسلام بسیار حائز اهمیت است.(20)

مسعودى پس از بیان سال و روز و مدت خلافت خلفا از نظر صاحبان زیج ها و نیز بیان اختلاف نظر مورخان و اهل سیرت و خبر و محدثان با نظرات و آثار اهل زیج, مى گوید:

((تقویم قمرى با تقویم مورخان و سرگذشت نویسان از لحاظ ایام و ماه ها تفاوت دارد. بناى ما در این قسمت که از تاریخ هجرت تاکنون یاد کردیم بر مندرجات کتاب هاى زیج است که اهل این فن و وقت ها را چنین تنظیم کرده اند و بر آن تکیه دارند. آن چه در این جا نقل کردیم از زیج ابوعبدالله محمدبن جابر بتانى و دیگر زیج هاى این روزگار است. اکنون آن چه را درباره تاریخ از هجرت تا وقت حاضر در این کتاب آورده ایم به تفصیل در این باب نقل مى کنیم که طالبان آسان بدان دسترسى توانند یافت و از مطالب زیج ها که نقل کردیم دور نباشد)).(21)

علاقه مسعودى به علم نجوم و توجه وى به علل و عوامل طبیعى و اجرام و افلاک سماوى و تإثیرات آن ها بر سرنوشت اقوام و ملل, طبایع و تحولات و تغییرات جوى و سماوى ارضى, از میزان توجه وى در دو اثر التنبیه و مروج الذهب کاملا نمودار است. وى مباحث و فصول عمده اى از آثار خود را به ذکر زمین و دریا و دره ها و کوه ها و هفت اقلیم و ستارگان وابسته به آن و ترتیب افلاک و مطالب دیگر, ذکر اختلاف درباره جزر و مد, ذکر ملوک و آن چه کسان درباره نسب ها, شمار ملک و سال هاى شاهیشان گفته اند, ذکر سال ها و ماه هاى عرب و عجم و موارد اتفاق و اختلاف آن, ذکر ماه هاى قبطیان و سریانیان و اختلاف نام آن و شمه اى از تاریخ هاى مختلف, ذکر ماه هاى سریانى و مطابقت آن با ماه هاى عربى و شمارش ایام سال و شناخت تغییرات جوى, ذکر ماه ها و روزهاى ایرانیان, ذکر سال و ماه عرب و نام روزها و شبهایشان, ذکر تإثیر آفتاب و ماه در این جهان و شمه اى از آن چه در این زمینه گفته اند و چیزهاى دیگر مربوط به این باب, ذکر چهار ربع جهان و چهار طبع و اختصاصات هر یک از ربع ها از شرق و غرب و شمال و جنوب و هواها و مسائل دیگر از تإثیر ستارگان و مطالبى که مربوط به این باب است, ذکر خانه هاى معروف و معبدهاى بزرگ و آتشکده ها و شبخانه ها, ذکر ستارگان و دیگر عجایب عالم, ذکر مختصر تاریخ از آغاز عالم تا میلاد پیغمبر خدا(ص) و آن چه بدین باب مربوط است. اختصاص داده است.(22)

در کتاب التنبیه و الاشراف نیز توجه مسعودى بدین مسائل چنان است که فصول متعددى از این کتاب که مختصر تاریخ جهان و اسلام است را به پیوند مسائل تاریخى و نجومى و تإثیر پدیده هاى طبیعى و انسانى بر یکدیگر و شمار تقویم ها و سال ها و ماه هاى ملل مختلف و اختلاف آرإ آن ها در این باب اختصاص داده است; از جمله به ذکر هیإت افلاک و تإثیر نجوم و ترکیب عناصر و چگونگى ماهیت و چرخش آن ها, ذکر تقسیمات زمان و فصول سال, ذکر اقالیم, ذکر تاریخ اقوام و پیغمبران و ملوک, ذکر مختصرى از سال ها و ماه هاى اقوام به تعیین دقیق گاه شمارى و سال شمارى حوادث و رویدادها, ذکر تإثیر و تإثر تاریخ انسانى و طبیعى, ذکر مبدإ تقویم و گاه شمارى ملل و اقوام, سال ها و ماه ها و روزها و دیگر مسایل پرداخته است.(23)

پى نوشت ها:

1. على بن حسین مسعودى, التنبیه و الاشراف, ترجمه ابوالقاسم پاینده, (تهران, شرکت انتشارات علمى و فرهنگى, 1365) ص 92ـ91.

2. همان, مروج الذهب و معادن الجوهر, ترجمه ابوالقاسم پاینده (تهران, نشر علمى و فرهنگى, 1370) ج 1, ص 70.

3. همان.

4. همان, ص 547.

5. همان, ص 84.

6. همان, ص 307.

7. همان, ص 146 و 511.

8. همان, ص 297.

9. همان, ج 2, ص 760.

10. ادوارد, استوارى کندى, پژوهشى در تاریخ زیج هاى اسلامى, ترجمه محمد باقرى (تهران, نشر علمى و فرهنگى, 1374) ص 71.

11. على بن حسین مسعودى, التنبیه و الاشراف, همان, ص 194ـ177 و 216ـ195.

12. همان, ص 68.

13. همان, ص 200.

14. همان, مروج الذهب و معادن الجوهر, ج 2, ص 760.

15. مسعودى در ذکر مختصر تاریخ جهان دوره قبل از بعثت و دوره بعثت تا سال 346, در کتاب مروج الذهب, هم چنین در فصل خلاصه تاریخ جهان از آدم تا پیغمبر اسلام و فصل مختصرى از سال ها و ماه هاى اقوام و کبیسه و نسىء و مسائل مربوط به آن به این موضوع پرداخته است.

16. على بن حسین مسعودى, همان, ص 755.

17. همان, التنبیه و الاشراف, ص 194ـ192.

18. همان, ص 198ـ177.

19. همان, ص 93ـ91.

20. جدول مذکور بر اساس آن چه مسعودى در دو اثرش التنبیه و مروج الذهب در این باره آورده خصوصا آن چه در فصول ذیل آمده, تنظیم شده است:

الف. ذکر مختصر تاریخ از آغاز تا مولد پیغمبر خدا(ص) و آن چه بدین باب مربوط است;

ب. ذکر دومین مختصر تاریخ از هجرت تا این روزگار; (مروج الذهب, جلد دوم);

ج. ذکر تاریخ سال هاى خلافت; (مروج الذهب, جلد دوم);

د. مختصرى از سال هاى و ماه هاى اقوام و کبیسه ها و نسىء و مسائل مربوط به آن.

21. على بن حسین مسعودى, همان, ص 760.

22. همان, مروج الذهب و معادن الجوهر, ج اول, نگاه کنید به مطالب مربوط به هر یک از فصول یاد شده.

23. همان, التنبیه و الاشراف, نگاه کنید به مطالب هر یک از فصول یاد شده.



نوشته شده توسط مهدی 85/2/20:: 4:52 عصر     |     () نظر

 

نوشته : مسعود آموزگار



جواب این سوال را تا به حال هیچ دانشمند و یا فیلسوفی نیافته است. حتی هاوکینگ دانشمند و اختر شناس بزرگ در جواب به آن گفته است :«اگرجواب این سوال را بدانم مطمئناً به سوال های دیگری خواهم رسید که آغازگرکشف نظریه ی همه چیز) Theory of every thing) و رسیدن به قله های ناممکن فیزیک و تمام علوم دیگر است.» از نظریه ی همه چیز گفتیم ، حتماً محتوای این نظریه ی جدید که هنوز کامل نشده برای شما مبهم است. پس در این مقاله به بحث و بررسی درباره ارکان سازنده ی این نظریه خواهیم پرداخت. نظریه ای که شاید انسان بتواند با داشتن آن فکر خدا را درباره ی کائنات و جهان آفرینش بخواند و خود را به بینهایت نزدیک تر سازد. به عبارت دیگر تلاش ما بیان مفاهیمی است که انسان برای یافتن سرنوشت ویا گذشته ی خویش به آن هااحتیاج دارد .

بهتر است قبل ازبررسی پایه ای این نظریه با چند مفهوم وعبارت آشنا شویم:

1- سیاهچاله ها یا ستاره های رمبیده شده (Blackholes): یک سیاهچاله یک جرم متراکم و یک ستاره ی مرده است که در آن گرانش به حدی شدید است که حتی نور نیز نمی تواند از آن بگریزد، پس یک سیاه چاله دیده نمی شود .

2- انفجار بزرگ( (Big Bang: نظریه ای که می گوید جهان در ابتدا یک گوی آتشین بسیار داغ بوده که منفجر شده و ماده وانرژی و...را بوجود آورده است تا جهان بصورتی که امروزه می بینیم در آید این نظریه در قرن نوزدهم میلادی توسط هوگان ارائه شد.

3- مکانیک کوانتومی( Quantum mechanics): سال ها پیش تصور می شد که کوچک ترین اجزای تشکیل دهنده ی ماده، اتم ها هستند ولی بعدها کشف شد که در اتم نیز هسته ای وجود دارد که الکترون ها به دورآن چرخش می کنند و همین طور خود هسته از ذرات کوچک تری به نام نوکلئون تشکیل شده و هر یک از نوکلئون ها نیز باز از ذرات کوچک تری به نام کوارک ها تشکیل یافته اند که بار و وزن هسته اتم را مشخص می کنند . کوارک ها یکی از ذرات بنیادین هستند که بعد از انفجار بزرگ بوجود آمدند.کوارک ها دارای شش نوع هستند که هسته اتم فقط از دو نوع اول آنها یعنی up , down تشکیل یافته است.

4- نیروهای بنیادین یا اولیه :بین ذرات بنیادین چهارنوع نیروعمل می کند که عبارتند از:

الف) نیروی پر قدرت کوارک :این نیرو از جدا شدن بیش از حد کوارک های داخل هسته از یکدیگر و یا حتی از پرت شدن آنها به خارج جلوگیری می کند ، نیروی پر قدرت کوارک از طریق ذرات مبادله کننده(گلوئون)انتقال می یابد که بین کوارک ها در پروازهستند .

ب) نیروی الکترومغناطیسی : یک ذره دارای بارمنفی به وسیله یک ذره ی منفی دیگر دفع و به سوی یک ذره با بارمثبت جذب می شود این نیرو توسط فوتون ها مبادله می شود .

پ) نیروی ضعیف : این نیرودربین ذرات بدون بار(خنثی)ودرفواصل خیلی نزدیک برقراراست و باعث رادیواکتیویته می شود که نوعی از آنرا رادیواکتیویته ی بتا می نامند وذره ی پیام رسان این نیرو«ویکون»نام دارد.

ت) نیروی گرانش : یکی از چهار نیروی طبیعت که ضعیف ترین آنهاست . گرانی،همیشه جذب می کند،هیچ گاه دفع نمی کندومی تواند تا فواصل بسیاردور،تاثیرداشته باشد.همچنین ذره ی پیام رسان این نیرو«گراویتون»نام دارد که تاکنون بطور مستقیم مشاهده نشده است.

انرژی تاریک (Dark energy ):

یکی ازنظریه هایی که ما را دررسیدن به «نظریه ی همه چیز» یاری می کند،نظریه ی اینشتین درمورد مجموعه ایست که سبب انبساط جهان می شود.این مجموعه (منظورماده وانرژی)حدود 95 درصد ماده وانرژی جهان را تشکیل می دهد.

ازاین مجموعه ی 95 درصدی،30درصد ماده ی تاریک (Dark matter)و65درصد انرژی تاریک (Dark energy)است که عامل شتاب داربودن انبساط و بی نظمی جهان می باشد.همچنین سیاهچاله ها نیز نوعی ماده تاریک محسوب می شوند. نظریه پردازان انرژی تاریک یا نیروی ضد جاذبه معتقدند که: این نیرو در طول زمان می تواند نیرومندتر یا ضعیف تر شود.این نیرو یا سرانجام دنیا را در یک لحظه از هم می پاشاند،یا درآینده ی دوررفته رفته آن را خاموش می کند.این آینده ی دور10 میلیارد سال با زمان حال فاصله دارد.اگراین نیروخود به خود ازمیان برود،جاذبه باردیگربر گیتی مستولی می شود و جهان خود به خود فرومی پاشد.این نیرومدت هاست که وجود دارد وتغییر آن بسیارکند وآرام است.

یکی از کیهان شناسان به نام دکتر"ریس"می گوید:«هرگونه تحول تسریع کننده،که به قدرتمند شدن این انرژی تاریک منجرشود تا30میلیارد سال دیگرروی نخواهد داد.»هم چنین برخی محاسبات دانشمندان درباره ی قدرت این انرژی به یک عدد واحد رسیده است که نام آن را«»wگذاشته اند.این عدد درحقیقت نسبت میان فشاروتراکم این انرژی تاریک است.یکی ازعجیب ترین خصوصیات این انرژی مرموزاین است که برخلاف ماده یا انرژی معمولی چگالی آن با انبساط فضا کاهش نمی یابد و شواهد زیادی حکایت ازآن دارد که همیشه دارای چگالی ثابتی است.به این ترتیب با انبساط جهان چگالی مواد معمولی رفته رفته کمتر می شودوحتی نسبتی کمتراز5 درصد را به خود اختصاص خواهد داد ولی درصد انرژی تاریک روبه ازدیاد خواهد گذاشت.

امید است با ادامه ی کاردانشمندان در آینده ی نزدیک هیجان انگیزترین راز علم حل شود.

فرضیه سفردرزمان: یکی ازجالب ترین افکاربشر،ایده ی جابجایی دربعد زمان است.اینشتین با ارائه ی نظریه ی نسبیت خاص خود نشان داد که این کار از نظرتئوری شدنی است،برطبق این نظریه اگرشیئی به سرعت نورنزدیک شود،گذشت زمان برایش آهسته تر صورت می گیرد.بنابراین اگر بشود با سرعت بیش از سرعت نور حرکت کرد زمان به عقب بر می گردد.مانع اصلی این است که اگرجسمی به سرعت نور نزدیک شود جرم نسبی آن به بی نهایت میل می کند لذا نمی شود شتابی بیش از سرعت نور پیدا کرد. اما شاید روزی هم این مشکل حل شود!

دانشمندان براین عقیده هستندکه این کاربه کمک یک پدیده ی طبیعی صورت می گیرد.دراین خصوص سه پدیده مدنظراست:

(سیاهچاله های دوار ، کرم چاله هاوریسمان های کیهانی )



سیاهچاله های دوار:سیاهچاله ها بر دو نوع اند ، دوار و غیر دوار ، سیاهچاله های غیردوار دارای انتهای نقطه مانند هستند ، در آن جا هر جسمی که به حفره مکش شده باشد نابود می شود ، اما

سیاهچاله های دوار دارای انتهایی قاعده دار به شکل حلقه هستند که مانند یک قیف واقعی انتهایشان بازاست،همچنین فقط این نوع سیاهچاله است که می تواند سکوی پرتاب به آینده یا گذشته باشد.انتهای قیف به یک قیف دیگر به اسم سفیدچاله(White hole) می رسد که درست عکس آن عمل می کند.یعنی هر جسمی را به شدت به بیرون پرتاب می کند.ازهمین جاست که می توانیم پا به زمان هاوجهان های دیگربگذاریم.



کرمچاله ها(Worm holes): یک سکوی دیگر گذر از زمان است که می تواند درعرض چند ساعت ماراچندین سال نوری جابجا کند.فرض کنید دونفردوطرف یک ملافه راگرفته ومی کشنداگر یک توپ تنیس برروی ملافه قرار دهیم یک انحنا درسطح ملافه به سمت توپ ایجادمی شود.



یک تیله روی این ملافه قرار دهیم به سمت چاله ای که توپ ایجاد کرده است می رود.

این نظر اینشتین است که کرات آسمانی در فضا و انحنا ایجاد می کنند ،درست مثل همان توپ روی ملافه. حالا فرض کنیم فضا به صورت یک لایه ی دوبعدی روی یک محورتاشده باشد وبین نیمه بالاوپایین آن خالی باشدودوجرم هم اندازه درقسمت بالا وپائین مقابل هم قرارگیردآن وقت حفره ای که هردو ایجاد می کنند می توانند به هم دیگررسیده وایجاد یک تونل کند0مثل این که یک میانبردرزمان ومکان ایجاد شده باشد به این تونل کرمچاله می گویند.



حال سوالی پیش می آید که اگرما می توانستیم به گذشته سفرکنیم.زمانی که هنوزبه دنیانیامده بودیم وپدربزرگ خودرامی کشتیم پس چگونه ماوجود داریم این یک پارادوکس است ونقیض خودش دردرونش است ولی باید گفت راه حلی نیزبرای این موضوع پیداشده است واین راه حل نظریه ی جهان های موازی است.طبق این نظریه امکان داردچندین جهان وجود داشته باشد،که مشابه جهان ماست اما ترتیب وقایع درآنهافرق می کند.پس وقتی به عقب برمیگردیم دریک جهان دیگروجود داریم نه درجهانی که درآن هستیم.همچنین می توان گفت که این نظریه تقریبا همجهت ومنطبق با نظریه استیفن هاوکینگ درباره ی جهان های نوزاد است که بیانگر این است که غیرازجهان ما جهان های دیگری نیزوجود دارند که ازطریق راه هائی به هم متصلند.

نظریه ریسمانهای کیهانی یا ابر ریسمان:

یکی ازبرترین موفقیت های علم درقرن بیستم این است که درسطح پایه،قوانین فیزیک به دو فرمول خلاصه شدند:

1-تئوری گرانش اینشتن:که فضاهای بسیاربزرگ راتوصیف می کند.مثلاکهکشانها، سیاهچاله ها وانفجار بزرگ.

2-تئوری کوانتومی:که فضاهای بسیارکوچک راتوصیف می کند0مثلاجهان کوچک ذرات زیر اتمی والکترومغناطیس0

یکی از بزرگترین طنزهای طبیعت کیهان شناسی اتحاداین دوفرمول است که واقعاگیج کننده به نظرمی رسد وحتی بزرگترین فیزیکدانان جهان مثل اینشتین وهایزنبرگ نتوانستند ازعهده ی آن برآیند،خوشبختانه مایک تئوری مناسب برای اتحاداین دونیروداریم (در حقیقت این تنها تئوری است و دیگرتئوری هابه تناقض رسیده اند ) که ابر ریسمان نامیده می شود که به سادگی دستگاه گرانشی را با تئوری الکترومغناطیس که برای حل مشکلات کرمچاله های کوانتومی لازم است،متحد می کند.

تئوری ابرریسمان قوانین مبهم فیزیک کوانتومی رابافرض این که ذرات زیراتمی درحقیقت ارتعاشی از یک رشته کوچک هستند توضیح می دهد،ارتعاش یک رشته ویالون سبب ایجاد یک نت می شود،همچنین ارتعاش یک ابرریسمان سبب ایجاد ذرات موجود درطبیعت می شود. بنابراین جهان یک سمفونی ازریسمان های درحال ارتعاش است و توضیح بیشتراین که یک ریسمان که درزمان حرکت می کند باعث انحنای فضای اطرافش می شود که سیاهچاله،کرمچاله ودیگرجوابهای مرموزاینیشتن رامی سازد ودریک کلام، تئوری ریسمان،تئوری اینیشتن وکوانتوم فیزیک را با یک نتیجه ی منطقی متحد می کند.

همچنین باید دانست،که این ذرات زیراتمی که سازنده ی تارهای این ویالون هستندآن قدرکوچک هستند طوری که اگرهسته ی اتم هیدروژن راشهرتهران فرض کنیم اندازه این ذرات اتمی درداخل این شهراست به عبارتی دیگراین ذره 18-^10برابریک اتم است.

ادوارد ویتن ازموسسه ی تحصیلی پیشرفته در پرینستون ادعاکرده است: «تئوری ابرریسمان تئوری قرن بیست ویکم است که تصادفادرقرن بیستم کشف شده است وهنوز ریاضیات موردنیازقرن بیست ویکم برای حل سیاهچاله های کوانتمی کشف نشده است.»تا اینجا به تلاش های انجام شده و نظریه های ارائه شده برای رسیدن به نظریه کلی «همه چیز» پرداختیم.در پایان بهتراست شناخت دقیق تری نیز از خود نظریه درحیطه ی فیزیک داشته باشیم:

این نظریه :

ـ باید مدلی به ما بدهد که بین نیروها وذرات،یگانگی ایجاد کند.

ـ باید به این سوال پاسخ دهد که«شرایط مرزی»چیست؟ شرایطی که دراولین لحظه،قبل ازآن که هیچ زمانی بگذرد وجود داشته است.

ـ باید امکان چند انتخاب را بدهد.باید محدود کننده باشد.به عنوان مثال،باید دقیقاً پیشگویی کند که چند نوع ذره وجود دارد. اگرحق انتخاب هایی راباقی می گذارد،بایداین واقعیت را به نحوی توضیح دهد که این، جهانی است که ما داریم،نه جهانی که با آن اندک تفاوتی دارد.

ـ باید تعداد کمی اجزای اختیاری داشته باشد ، هاوکینگ نظریه ای دارد به نام سوراخ کرم 4که

میتواند به این معنی باشد که ما هیچ گاه نظریه ای بدون اجزای اختیاری نخواهیم داشت با این حال ، ترجیح می دهیم که برای پاسخ ها نباید نگاه زیرچشمی بسیارمکرری به جهان واقعی داشته باشیم، شگفت آن که نظریه ی«همه چیز»ممکن است یک جزءاختیاری باشد.

ـ باید جهانی،مثل جهانی راکه مشاهده می کنیم،پیشگویی کند یابه طورقانع کننده ای توضیح دهد که چرا اختلافی وجود دارد.یک نظریه «همه چیز»بایدراهی بیابد تادرقیاس با آنچه مامشاهده می کنیم، ایستادگی کند.

ـ باید ساده باشد و درهمان حال،امکان پیچیدگی های عظیم رابدهد.

ـ بایدمعمای ترکیب نظریه ی نسبیت عام اینیشتن (نظریه ای که معمولاباآن گرانی راتوضیح می دهیم)ومکانیک کوانتومی(نظریه ای که معمولابه هنگام بحث درباره ی سه نیروی دیگربه کار می بریم)راحل کند.


نوشته شده توسط مهدی 85/2/20:: 4:51 عصر     |     () نظر

 1 - زمینه با پیدایش آهنربا ، پس از گذشت زمان کوتاهی پی بردند که کرة زمین نیز خاصیت آهنربایی دارد ؛ تا آنجا که نام قطب های آهن ربا را را بر اساس نام قطب های زمین نام گذاری کردند .

به دنبال آن ، برای اولین در سال 1600 میلادی ، توسط « گیلبرت » زمین به عنوان یک آهنربای بزرگ معرفی شد .

برای دلیل وجود خاصیت مغناطیسی در کرة زمین ، نظریه های متفاوتی از آغاز شناخت آن تا کنون ، ارائه شده است و حتی بعضی می گفتند ، خاصیت مغناطیسی کرة زمین ، تحت تأثیر کره های دیگر است . اما آخرین نظریه ، این خاصیت را به مواد مذاب داخل کرة زمین مربوط می داند .

2 - خاصیت مغناطیسی کرة زمین

یکی از ویژگی های مهم کرة زمین ، وجود خاصیت آهنربایی در آن است و مانند این است که درون کرة زمین ، آهنربای بسیار بزرگی قرار داده شده است و تا کنون ، نظریه های گو ناگونی برای علت آن ارائه شده است . آخرین نظریه این است که درون کرة زمین ، مواد مذاب در حال حرکت وجود دارد و بیشتر این مواد ، از جنس آهن و نیکل هستند . هنگامی که این مواد حرکت می کنند ، در اطراف جریان های الکتریکی ضعیفی به وجود می آورند که در مجموع ، باعث می شود کرة زمین ، خاصیت آهنربایی پیدا کند و در اطراف کرة زمین ، میدان مغناطیسی به وجود می آید . ما روی آهنربای بزرگی به نام «زمین » زندگی می کنیم .

چندین سیارة دیگر از سیاره های منظومه شمسی نیز ، میدان مغناطیسی دارند که از جمله آنها می توان از عطارد و مشتری نام برد . این خاصیت در خورشید و بسیاری ستاره های دیگر نیز دیده می شود .

خاصیت مغناطیسی کرة زمین ، نقش بسیار مهمی در جهت یابی کشتی ها و هواپیماها دارد . شمال و جنوب مغناطیسی زمین ثابت نیست و در فاصله های زمانی ، به میزان قابل ملاحظه ای تغییر می کند .

3 - زاویه انحراف

چنانچه به کمک عقربة مغناطیسی به طرف قطب شمال یا جنوب برویم ، به قطب شمال و جنوب واقعی کرة زمین نمی رسیم . علت این است که قطب شمال و جنوب جغرافیایی و مغناطیسی کرة زمین ، با هم یکی نیست ؛ یعنی اینکه قطب شمال مغناطیسی زمین ، درست روی قطب شمال جغرافیایی زمین قرار ندارد و اگر دو قطب جغرافیایی و مغناطیسی زمین را توسط خطی فرضی به به نام « محور » به هم وصل کنیم ، بین دو محور مغناطیسی و محور جغرافیایی زمین ، زاویه ای ساخته می شود که به آن ، زاویة انحراف گویند . این زاویه ، به مرور زمان ، جزئی تغییر می کند و ثابت نمی ماند ، و اندازة آن در نقاط مختلف زمین متفاوت است . زاویة انحراف در جهت یابی هواپیماها و کشتی ها بسیار مهم است . هم اکنون قطب شمال مغناطیسی کرة زمین ، در شمال کانادا قرار دارد .

4 - زاویه میل

مطالعة مغناطیسی زمین ، نشان می دهد که خط های میدان مغناطیسی زمین افقی نیست و با سطح زمین زاویه ای می سازد همچنین می دانیم خاصیت مغناطیسی یک آهنربا در نقاط مختلف آن متفاوت است و در دو قطب آن ، این خاصیت بیشتر است . به همین ترتیب ، خاصیت آهنربایی کرة زمین در دو قطب بیشتر است . پس اگر یک عقربة مغناطیسی آزاد باشد تا بتواند در راستای عمودی نیز حرکت کند ، نوک این عقربه نزدیک قطب ها به زمین متمایل می شود و در خط استوای مغناطیسی عقربه ، افقی قرار می گیرد و در قطب ها ، به عنوان مثال قطب شمال ، نوک عقربه N آن ، عمود بر سطح افقی خواهد شد . پس محور مغناطیسی عقربه های مغناطیسی در مکان های مختلف استوا تا قطب ، نسبت به سطح افق تغییر کرده و زاویه ای با افق می سازد ؛ این زاویه را زاویة میل گویند . پس زاویه میل ، زاویه ای است که محور مغناطیسی عقربه با سطح افق می سازد همچنین این زاویه ، در جهت یابی هواپیماها و کشتی ها نقش بسیار مهمی دارد ؛ در جغرافیا به این زاویه ، عرض جغرافیایی گویند .

5 - کشف معدن های آهنی زمین

مطالعة میدان مغناطیسی زمین برای هدف های علمی و عملی ، از اهمیت به سزایی برخوردار است . وجود میدان مغناطیس زمین ، انجام پاره ای از بررسی های مهم دیگر را میسر کرده است ؛ از آن جمله ، می توان از روش های اکتشاف و مطالعة ذخایر زمین نام برد . تحلیل دقیق میدان مغناطیسی زمین ، وسیلة توانمندی برای بررسی ذخایر معدنی زمین است . در حال حاضر ، جست و جوی مغناطیس سنجی ، روش ژئوفیزیکی مهم و گسترده ای است که برای اکتشاف و ذخایر معدنی به کار می رود .

در زمین ، نواحی ای وجود دارد که در آن جا کمیت های مغناطیسی به طور ناگهانی تغییر می کنند و مقادیری به خود می گیرند که با مقادیر مربوط به محل های مجاور ، تفاوت زیادی دارند تفاوت زیاد کمیت های مغناطیسی در این ناحیه ها ، ناشی از فشار تودة بزرگی از سنگ آهن های مغناطیسی در زیر سطح زمین است ؛ به همین دلیل ، مطالعة ناهنجاری های مغناطیسی ، دانسته های باارزشی در مورد وجود و محل مخزن های سنگ های مغناطیسی ارائه می دهد .

6- مین های دریایی

مواد مغناطیسی مانند آهن که در میدان مغناطیسی کرة زمین قرار گرفته باشند . به مرور زمان ، خاصیت مغناطیسی پیدا می کنند ؛ مثلاً یک کشتی که در آن آهن نیز به کار رفته است ، به مرور زمان آهنربا می شود . از این خاصیت برای به دام انداختن آن استفاده می شود .

عملکرد یک مین دریایی ، به گونه ای است که خاصیت آهنربایی کشتی بر آن اثر گذاشته و فرمان انفجار صادر می شود .

در یک مین دریایی ، عقربه ای مغناطیسی قرار داده اند که هنگام عبور کشتی از بالای آن ، عقربه تحت تأثیر قرار گرفته و مین از سطح زیرین دریا ، به سطح دریا می رسد و سپس منفجر می شود . برای خنثی کردن این مین ها دو روش وجود دارد .

الف ـ مغناطیس نیرومندی را با کابل های سیمی از زیر هواپیما آویزان کرده و آن را نزدیک سطح آب ، حرکت می دهند . آهنربای قوی روی مین ها اثر گذاشته و آنها را خنثی می کند . گاهی کابل سیمی دایره شکل را به طور شناور روی سطح آب قرار می دهند و جریانی را از آن می گذرانند ، که بر اثر این میدان مغناطیسی یا جریان جریان ساز و کار ، مین ها عمل کرده ، بدون هیچ خسارتی منفجر می شوند .

ب ـ حلقه هایی از سیم عایق شده را به کشتی وصل کنند و جریانی را از آنها می گذرانند ؛ به طوری که میدان مغناطیسی این جریان مساوی و در خلاف میدان مغناطیسی کشتی کشتی ( که یک مغناطیس دائمی است ) باشد . وقتی این میدان ها با هم ترکیب شوند ، یکدیگر را خنثی می کنند و کشتی بدون این که ساز و کار مین را به کار اندازند ، از روی آن می گذرد .

7 - باستان شناسی مغناطیسی

میدان مغناطیسی زمین ، منظم و پایدار نیست ؛ بلکه با گذشت سال ها در یک محل معین ، مقدار متوسط زاویة انحراف و میل تغییر می کند . این انحراف محور مغناطیسی و در نتیجه ، تغییرات زاویه انحراف و زاویه میل در یک محل نسبت به زمان ، شاخة جدیدی را در « باستان شناسی » به نام «باستانو مغناطیسی» ایجاد کرده است که توسط آن ، عمر کوره ها ، اجاق ها و آتشکده های قدیمی تعیین می شود . اساس کار ، مبتنی بر این است که بیشتر خاک رسهایی که این اجسام از آنها ساخته شده اند ، حاوی مقدار کمی مواد مغناطیسی اند . سمتگیری این مواد مغناطیسی ، با گرم شدن در موقع استفادة عادی تثبیت شده است . با مقایسة جهت فعلی میدان مغناطیسی زمین با جهت میدان مغناطیسی این مواد ، می توان قدمت باستانی تقریبی آن ها را تعیین کرد .

در مقیاس طولانی تر زمان ( دوران زمین شناسی ) ، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد محور مغناطیسی زمین در مدت چهار میلیون سال گذشته ، نه بار کاملاً تغییر جهت داده است . این شواهد ، مبتنی بر اندازه گیری های خاصیت مغناطیسی ( ضعیف ) تثبیت شده در تخته سنگ های با عمر زمین شناسی معین هستند .


کلمات کلیدی: مغناطیس


نوشته شده توسط مهدی 85/2/19:: 2:32 عصر     |     () نظر
<   <<   91   92   93   94   95   >>   >