نسبیت
یک اصل بسیار، بسیار مهم:
همه چیز نسبی است (حتی همین جمله...!).
این جمله بدین معناست که مطلق هم میتواند وجود داشته باشد.
باید توجه داشت که صرفِ امکانِ فرض وجود امر مطلق، نمی توان بر وجود آن اصرار کرد، به دیگر بیان وجود مطلق ممکن است، هر چند که اصراری براثبات آن نیز نیست.
فراموش نکنیم در صورتی که قبول کنیم همه چیز مطلق است، امر نسبی امکان وقوع نخواهد داشت.
و چنانچه بگوئیم هیچ چیز مطلق نیست، این بدان معناست که امر مطلق، ولو با در نظر گرفتن حالت "فرض محال" نیز غیر ممکن است. و دیگر آنکه معنای عبارت فوق خود ناقض مضمون میباشد، بدین صورت که حتی این عبارت نیز مطلق نمیباشد، یعنی آنکه میتواند مطلقی هم وجود داشته باشد، هر چند که اصرار و انکاری هم بر اثبات تحقق آن وجود نداشته باشد.
موجود زنده
موجود زنده چیست ؟
موجودی را زنده خوانند که دارای استعداد زایش باشد.
لازم است دقت داشت که شرط استعداد دلیل توانائی نمی باشد، آنچنانکه نهال (در گیاهان ) یا کودک (در آدمی) با آنکه بالفعل توانائی تولیدمثل را ندارند اما زنده نامیده میشوند، زیرا که بالقوه مستعد زایش هستند.
رشد و ترمیم ، صورتهائی از استعدادِ زایش میباشند، چنانچه بالندگینطفه به جنین، نوزاد، کودک، نوجوان، جوان، تا...، پیری و مرگ مثال هائی از رشد ، و بهبودِ جراحت در بدن، نشانی از ترمیم میباشد.
سوال: آیا بذر گیاهان، موجود زنده میباشد؟
بودن یا نبودن، مسئله این است ...
دکارت : من فکر میکنم ، پس هستم
پرفسور هشترودی : من هستم ، پس فکر میکنم
اما من فکر میکنم : من هستم و فکر میکنم ...!
امّا براستی معنای هستی و نیستی ، بودن و نبودن ، وجود و عدم و ...چیست؟
واقعیت آنست که ما در عالم وجود قرار داریم و در جهان هستی زندگانی میکنیم(در حقیقت درک این مطلب کاملاً اختیاری و قراردادیست و باور آن به عهده خود شماست، در غیر این صورت البته، کاملاً حق دارید که بخواهید فکر کنید که نیستید !!! هر چند در عالم اندیشه هر چیز ممکن است. ) - اما در صورت قبول هستی و وجود :
نیستی چیست؟ و چگونه به وجود آن پی میبریم …؟
بافت، جنس و کیفیت آن چگونه است، در کجا قرار دارد و موقعیت آن چیست ؟
چگونه میتوان نیستی را لمس، تصور و ادراک کرد، یا مثال هائی از آن برشمرد ؟
واقعیت آنست که نیستی در معنای مطلق کلمه نیست(وجود ندارد )، و این خود بهترین معنای نیستی می باشد، و جالب تر آن که این عبارت تنها در مورد معنی نیستی سخن میراند و نه در باره وجود آن.
هر چند که بدلیل ماهیت متفاوت هستی و نیستی وجود نیستی در عالم واقع(جهان هستی و وجود ) منطقاً محال و ناممکن میباشد، اما از آنجا که در عالم اندیشه هیچ فرض محالی، محال نمی باشد، بنا بر این میتوان وجود نیستی را محتمل دانست.
هستی
آن چنان که :
آفتاب آمد دلیل آفتاب
باورِِ وجودِ هستی، کاملاً قراردادی است.
در این قرارداد، هستی شامل " همه " و " هر " میباشد. یعنی همه چیز و هر چیز در آن به وجود می آید.
در حقیقت هستی، دسـتگاه آفرینش میباشد و همه و هر چیز در آن بود می گردد.
با چنان قرارداد و چنین تعریفی ماهیت هستی، دارای دو جنسِ حقیقت و واقعیت میباشد. که زین پس آنها را در دو قالبِ جهانِ حقیقی و جهانِ واقعی خواهیم شناخت.
کلمات کلیدی: سرگرمی های فیزیک
ابتدا باید در مورد انرژی و ماهیت آن صحبت کنیم . خیلی از آدمها حتی نمی دانند که این دنیایی که در آن زندگی می کنیم از چه چیزی ساخته شده است پس ابتدا باهم طبق نظریه های علمی راه خود را پیش می بریم و به این می پردازیم که دنیا از چه چیز ساخته شده است :
دنیای اطراف از ماده و انرژی ساخته شده است : ماهیت انرژی هنوز به طور کامل کشف نشده است اما می دانیم که انرژی با فرکانس نیز سنجیده می شود . هرچه فرکانس یک انرژی بالاتر باشد قوی تر است .
ماده از چه ساخته شده است ؟ از ملکول
ملکول از چه ساخته شده است ؟ از اتم
اتم از چه ؟ از پروتون و الکترون و نوترون . الکترون که جرم ندارد و در حقیقت فقط انرژی است . پروتون تمام جرم اتم را در بر دارد . و اما پروتون از چه ساخته شده است ؟ در کتاب استفان هاوکینگ آمده است : " تقریبا بیست سال پیش چنین فکر می شد که پروتونها و نوترونها ذراتی بنیادین هستند ولی آزمایشهای که در آنها پروتونها با سرعتهای زیادی به پروتونها یا الکترونهای دیگر برخورد می کردند نشان دادند که آنها در واقع از ذرات کوچکتری تشکیل یافته اند و آنها کوارک هستند . "
و اما آخرین سوال کوارک ها از چه ساخته شده اند ؟ جواب سوال را خود استفان هاوکینگ به ما داده است می دانیم که استفان هاوکینگ بزرگترین دانشمند زنده قرن است . او می گوید کوارک ها از انرژی ساخته شده اند . پس می توانیم بگوییم همه چیز در این دنیا از انرژی ساخته شده است . چون طبق نظریه نیوتون جهان از ماده + انرژی ساخته شده است که دیدیم که اخیرا کشف شده است که ماده نیز از انرژی ساخته شده است . تنوع نوع ماده در دنیا به فرکانس و طول موج انرژی مربوط می شود اگر همه چیز در دنیا دارای یک فرکانس و ارتعاش بود همه چیز یکی می شد .
هرچه فرکانس بالاتر باشد پس جنس لطیف تر می شود . لطیف ترین جنسی که قابل دیدن و لمس کردن است آتش است . و سخت ترین سنگ و فلز هستند که ارتعاش پایینی دارند . و اما ما می خواهیم بپردازیم به جنسهای لطیف و در آنها کنکاش کنیم .
افکار ما و خاطرات و ذهن ما ماده ای هستند با انرژی و فرکانس بسیار بالا بخاطر همین غیر قابل دیدن هستند . اما می بینیم که قابل درک هستند . برای همین است که وقتی فکر می کنیم یا درس می خوانیم گرسنه می شویم چون از توان موجود در خود برای تولید انرژی فکر استفاده کرده ایم و حال باید انرژی از دست رفته را بر گردانیم . طی آزمایش بسیار دقیقی که در یکی از دانشگاههای آمریکا در سال 1965 انجام گرفت دانشجویی را بر روی ترازویی با حساسیت بسیار بالا قرار دادند و از او خواستند که که یک ضرب 5 رقمی را در 5 رقمی انجام دهد و هنگام محاسبه مشخص شد که وزن دانشجو در حد بسیار کم افزایش یافته است . بنابر این انرژی نیز وزن هم دارد . پس افکار منفی و مثبت هر کدام دارای وزن و ارتعاش خاص خود هستند . و حتی می توانند بر روی محیط اطراف و انسانهای دیگر تاثیر بگذارند . به خاطر همین است که وقتی موسیقی ملایم گوش می دهیم آرام می شویم اما وقتی به موسیقی تند و خشن گوش می کنیم مشوش می شویم این تنها به خاطر تفاوت فرکانسهای دو موسیقی می باشد .
رمز و راز دنیایی که در آن زندگی می کنیم در انرژی و ماهیت آن نهفته است . به خاطر همین است که انیشتین بزرگترین دانشمند مهمترین فرمول را E = MC^2 می داند و حاصل سالها تفکر و تحقیق در همین فرمول گنجانده شده است . فرمولی که به برسی وضعیت و رابطه میان ماده و انرژی می پردازد . البته توضیح این فرمول از حوصله این بحث خارج است .
وقتی با دید انرژی به هستی نگاه کنیم می توانیم خیلی از ناشناخته ها را کشف و برای تمام عجایب دلیل بیاوریم . البته این نکته بسیار ضروری است که بدانیم : ما هیچگاه نمی توانیم بگوییم طرز فکر خاصی عین واقعیت است و طبیعت دقیقا از همین قانون پیروی می کند زیرا انیشتین می گوید : " جهان هستی مانند ساعتی است که بر روی دیوار نصب شده است ما هیچگاه نمی توانیم به درون ساعت نگاه کنیم ما از شواهد و قرائنی که وجود دارد ( مثل عقربه ها و اعداد روی صفحه ) و از رفتاری که جهان دارد مثل حرکت عقربه ها قانون درونی آنرا حدس میزنیم اما هیچ گاه نمی توانیم بگوییم که دقیقا داخل ساعت همانطور که ما حدس زده ایم کار می کند . ما فقط باید دستگاهی را بوجود آوریم که جهان هستی آن را تایید کند . این دستگاه یکتا نیست ، بلکه می توان بیشمار دستگاه ایجاد کرد که طبیعت هم با همه آنها سازگار باشد و ما تنها می توانیم نسبت به دستگاه خاصی بگوییم که فلان چیز صحیح و فلان چیز غلط است . " و این همان نظریه نسبیت انیشتین است که در بسیار ساده شده است . بنابر این ما همیشه بدنبال آن هستیم که دستگاهی را بوجود آوریم که جواب خیلی از سوالهای ما را داشته باشد و تا به امروز انرژی اکثر آنچه که در سالهای پیش عجایب خوانده شده است را پاسخ داده است مثل کارهای عجیبی که مرتاض های هندی انجام می دهند . تنها کاری که مرتاض ها انجام می دهند بالا بردن ارتعاشات بدن و ذهن است . به خاطر همین می توانند حتی از دیوار رد شوند اجسام مختلفی را بدون درد و خونریزی وارد بدن کنند زیرا ارتعاشات خود را بالا برده اند و بدن تبدیل به یک ماده با انرژی بسیار بالا شده است و بنابراین عکس العمل ها و رفتار متفاوتی را از خود نشان می دهد . اما چطور می شود ارتعاش را بالا برد . این مسئله بحث بسیاری دارد که در این جا در یک یا دو صفحه نمی توان گفت فقط می توان به این نکته اشاره کرد که یکی از راهها تمرکز کردن است .
حال می پردازیم به تیتر مطلب . خیلی وقتها وقتی به چیزی که معتقد هستیم به سرمان می آید مثلا معتقدیم که بعد از هر خنده گریه هست . این باعث می شود که ناخودآگاه ما انرژی هایی از خود ساتع کند که در جهان هستی تاثیر گذار باشد . ناخودآگاه دوست دارد ما را به سمتی ببرد که ما معتقد به ان هستیم بنابر این ما را به سمت گریه کردن می کشاند . و ما در تمام لحظات بدون اینکه خودمان بدانیم به سمت گریه کردن سوق پیدا می کنیم که در نهایت علت آنرا پیدا می کنیم (نا خودآگاه آنرا پیدا می کند ) و گریه می کنیم . انرژی افکار ما در محیط پخش می شود و روی همه چیز تاثیر می گذارد . احتمالا حتما برای شما پیش آمده که از محل و یا مکانی متنفر باشید و دوست نداشته باشید که به آنجا بروید این مسئله دقیقا به خاطر وجود انرژی های منفی موجود در آنجا است که روی شما تاثیر گذاشته و شما به صورت ناخودآگاه از آنجا فراری می شوید . و هزاران پدیده دیگر که علت همه آنها انرژی است . در مورد شانس هم همینطور است :
وقتی ما احساس کنیم خوش شانس هستیم بر روی محیط و جهان هستی تاثیر می گذاریم . فکر ما احساس ما و باور های ما باعث می شود انرژی هایی در دنیا پخش شود که ما را به سمت خوش شانسی هدایت کند . و همین طور هم بدشانسی هر انسانی که معتقد است بسیار بد شانس است همیشه بدشانسی می آورد . بین افرادی که می شناسیم خیلی ها را می بینیم که به بدشانسی خود معتقد هستند و همچنان بد شانسی می آورند . بهتر است از این به بعد فکر کنیم خوش شانسیم . بهر حال اگر هم هیچ تاثیری نداشته باشد این فایده را دارد که روحیه بهتری برای زندگی داریم و در خلی از موقعیتها از اعتماد به نفس بهتری برخوردار خواهیم بود . در مطلبی که در شماره بعد می نویسم می خواهم در مورد جمله زیر بنویسم . سعی کنید روی آن فکر کنید :
"ما انسانها همانی هستیم که در کودکی آینده خود را تصور می کردیم "
شما در کودکی چه طور خود بزرگی خود را تصور می کردید آیا هم اکنون همان نیستید ؟
کلمات کلیدی: سرگرمی های فیزیک
جهان واقع
یکی از جهان هائی که درک آن از پیچیده ترین و در عین حال جالبترین تصورات بشری را رقم میزند، جهان واقعیت یا جهان بیرون است. درمقایسه با موجود زنده که میشاید آنرا وجودی بسته و محدود شمرد، جهان بیرونی، جهان خارج ویا جهان واقعیت است. جهانی که در مقایسه با طبیعت سازگار ونسبی موجود زنده آنچنان وحشی ومطلق است که نمونه ها اصیل آنرا در سیارات تفـدیده و سوزان و یا سرد و منجمد، حرارت و فشار بینهایت درون خورشید ها و خلاء بینهایت سال نوری میان ستارگان و سحابی ها و یا چگال بی نهایت سیاه چاله ها و … دیگر اقالیم و عناصر بی نهایتی میتوان جستجو کرد، و خیال وفهم آن تنها از طریق منطق و اندیشه میسر است، جهانی که نمود آن فقط و فقط مادیت میباشد ولا غیر.
فهم این دنیا بدان سبب دشوار است که وجود ما عجین با حقیقت است ،حقیقتی که از طریق تماس و لمس واقعیت و فهم آن در مغز پدیدار میگردد.
تماس و لمس واقعیت، از دو طریق منطقی و مستقیم انجام میشود، که حالت مستقیم آنرا حداقل با پنج راه عمده در انسان میشناسیم، و شامل بینائی که از لمس نور توسط پرده شبکیه چشم انجام میگردد، بویائی و چشائی که از طریق لمس شیمیائی ماده پدید میگردد واز این نظر شباهت اساسی بین این دو میباشد، چنانکه در میان شنوائی و لامسه نیز این شباهت، بخاطر لمس فیزیکی ماده وجود دارد.
دستـگاههایی که آنانرا اندام و یا عضو مینامیم عمل محسوس کردن جهان واقعیت را بر عهده دارند. این بدان معناست که این اندام با تماس با جهان واقعیت و نمونه برداری از آن و تغییروتبدیل این نمونه ها به داده های خام و سپس انتقال این داده ها از راه عضوی بنام عصب به اندامی دیگر که آنرا با نام مغزمیشناسم ونهایتاً با ترجمه آن داده ها به اطلاعاتی که آنرا ادراک میگوئیم، وسیله شناخت ما را از جهان واقعی فراهم میسازند.
بدین ترتیب لمس واقعیات از طریق دستگاهها و اندام کامل ومشخص بدن انسان را حس وجمع آنرا حواس میگویند.
که آنان را با نام حواس پنجگانه می شناسیم. ضروریست مشخص گردد که این احساس در مغز ترجمه و فهمیده میگردد، اما آنچنان معلوم میگردد که گوئی دقیقاً در همان نقطه تماس وبرخورد وجود دارند، و این خود نیز یکی از دلایل پیچیدگی درک واقعیت میباشد.
دیگر آنکه درک واقعیت دارای کیفیت جاری میباشد، یعنی داده های برآمده از اندام حسی بی وقفه ومستمر بسوی مغز روان است و مغز ما هرلحظه آنها را ترجمه و معنی میکند وبرای ما میخواند. و از این جهت شباهت فراوانی با پخش مستقیم یک برنامه تلویزیونی و یا رادیویی وجود دارد، که دقیقاً بدلیل شباهت اینگونه برنامه ها به برنامه های دستگاههای وجود زنده بدان در اصطلاح پخش زنده نیز گفته میشود.
یک ســوا ل : آیا ممکن است که تماس خود را با جهان واقعیت قطع کنیم ؟
پاسخ آنست که :
· اگر منظور، قطع مطلق تماس مادی با واقعیت باشد، این به معنی مجاورت با نیستی است، اما باید گفت که نیستی در جهان واقعیت برابر و هم ارز خلاء مطلق است، و خلاء مطلق نیز تنها از راه تماس منطقی قابل درک است و لمس آن توسط موجود زنده اصولاً بی معناست، بنابراین وجود چنین امکانی منتفی ومردود است.
· اما چنانچه منظور، قطع نسبی تماس مادی با واقعیت باشد، تجربه نشان داده است که تماس موجود زنده با خلاء نسبی موجب مرگ نسوج در قسمت مماس میگردد. به همین دلیل فضانوردان درفضا ( خلاء نسبی ) اجبار به پوشیدن لباس فضانوردی داشته و بعنوان مثال نمیتوانند با لباس آستین کوتاه مشغول به کار باشند !!!
· امّا چنانچه مقصود، قطع تماس به صورت قطع جریان داده های خام باشد، این اتفاقیست که گاهاً و به دلایل متفاوت رخ میدهد و حاصل آن را میتوان مانند نابینائی، ناشنوائی و غیره دانست.
· امّا این انقطاع میتواند در محل ترجمان داده های خام به ادراک رخ دهد، درین صورت حالاتی مانند مرگ، غش و یا بیهوشی پدید می آید.
مطالبی که در بالا گفته شد، در واقع مقدمه و شرحی بود بر نحوه ادراک بشری از واقعیت در جهان متعارف،اما صورت کلی و تعریف جامع جهان واقع چیست ؟ تعریفی که شمولیت آن نه تنها بر جهان متعارف، بلکه جهان های بی نهایت را نیز در بر گیرد. در پاسخ میتوان چنین گفت :
جهان واقع، جهانی است که وقوع دارد، بدون وجود حقیقت .
در این جهان چیزی آفریده و نابود نمی گردد، و صورت قدر مطلق جهان هستی است.
هیچ چیز در این جهان وجود حقیقی ندارد زیرا در این جهان حقیقت وجود ندارد (واقعیتِ بدونِ حقیقت )، امّا حقیقت بدونِ واقعیت نمی تواند به وجود آید، اما ممکن است : نیستی!، که صورتِ مطلق آن تنهااستثناء وجودِ هستی بی واقعیت میباشد.
زمان، جهت، فاصله، ابتدا و انتها، عدد، و ... هرچه که حقیقی است، در این جهان بی معنی است.
تنها و تنها ، مادیت هر وجود مادی را واقعیت میگویند، صرف نظر از معنی و ماهییت و نام آن.
در واقع، در ابتدا فقط میتوان این مادیت را درک و تجسم کرد و بعد از درک جسمانی آن میتوان بر آن نام نهاد.
به دیگر سخن جهان هستی را سوای از شخصیت حقوقیاش جهان واقعیت می نامیم.
این جهان بستر هستی میباشد، وجهان حقیقیریشه در این جهان دارد.
بدیهی است، دیوان شعری نانوشته دیگر تنها دفتریست خالی! ولی با نگاشتن غزل و مثنوی و چارپاره تبدیل به دیوان اشعار حافظ ها، مولانا ها، و خیام ها میگردد.
سخت افزار در رایانه را میتوان همگون و مانندی از جهان واقعیت در عالم هستی دانست، آنچنانکه برنامه هاو دستگاه های نرم افزاری( به مثابه وجود حقیقی) با قرار گیری در فضای سخت افزاری حقیقت مییابند و از جمع این دو با هم رایانه شکل می گیرد.
باید توجه نمود که داشتن سخت افزار بدون( فاقد) نرم افزار ممکن است ،اما بدون سخت افزار داشتن نرم افزار بی معنی است.
واما ریشه حقیقت در واقعیت در مثال بالا، اثر آهن ربائی(مغناطیس) و ماده تشکیل دهنده آن است که بر روی لوح فشرده رایانه ای(CD) قرار دارد و توسط رایانه بر روی آن نوشته میگردد.
نکته دیگر آنکه اگر رایانه را خاموش کنیم، کسری از ثانیه و یا گذشت میلیاردها سال زمان برای روشن کردن دوباره آن هیچ تفاوتی را ایجاد نخواهد کرد.
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر کهن در گذریم با هفت هزار سالگان سر بسریم
خیام در چارپاره بالا این واقعیت را در قالب برابری و هم سنی با هفت هزار سال گان به استعاره بیان می نماید.
حقیقت، منطق و آفرینش
فهم، اندیشه، تفکر، تخیل، تعقل، تصور، معرفت، وهم، خرد، پندار، رای و بالاخره هر آنچه که در مغز پدید آید را حقیقت نامند.
تا نیابم آنچه در مغز من است یک زمانی سر نخارم روز و شب
تا که عشـقت مطربی آغاز کرد گـاه چنگم گاه تارم روز و شب
آنچه از جهان واقع به مغزمیرسد و در آنجا درک میگردد و مفهوم می یابد حقیقت است، به بیان دیگر ترجمان واقعیت را حقیقت گویند.
این ترجمه در دستگاه مغز و با زبان منطق محقق میگردد.
منطق ، قرارداد، قانون، دستور، فرمول و برنامه ایست که واقعیت را به حقیقت مبدل میسازد. پس میتوان گفت، واقعیت و منطق یعنی حقیقت یا:
حقیقت = منطق + واقعیت
پر واضح است که با تغییر هر کدام از طرفین معادله فوق طرف دیگر نیز تغییر خواهد نمود، بطور مثال با دگرگونی منطق، حقیقت نیز متفاوت خواهد بود، امّا مقدار قدر مطلق معادله همواره ثابت است، باین معنا که چیزی بر آن اضافه و یا از آن کاسته نمی گردد، و مفهوم آن اینست که آفرینش و یا نابودی در کار نیست و تنها تغییر ممکن است، آقای آلبرت انیشتین نیز آنرا در فیزیک با این فرمول معروف اظهارنموده است:
E = mc 2
یک ســـوال : آیا آفرینش ممکن است؟
پاسخ آنست که در جهان واقعیت آفرینش بی معناست ( نظریه نسبیت)، ولی در دنیای حقیقی آفرینش ممکن است، بدین معنا که:
مغز که زاینده جهان حقیقی است، دارای قسمتی بنام حافظه میباشد که اندوختن اطلاعات وارده از جهان واقع را ممکن میسازد، این اندوخته ها میتواند به شکل های گوناگونی مانند اندوخته تصویری، اندوخته صوتی، اندوخته بویشی، اندوخته ... در حافظه ذخیره گردد، و مغز با بهره گیری و تغییر این اندوخته ها میتواند جهانی را بسازد که جهان مجازی نام دارد.
جهان مجازی جهانی است حقیقی که وجود( خارجی) ندارد ، یعنی در جهان واقعی، وجود ندارد.
عمل آفرینش مجازی را تخیل می نامند که میتواند خودآگاه یا ناخودآگاه باشد، قصه، خرافه، افسانه و...
مثال خودآگاه و خواب گونه ای ناخودآگاه از این آفرینش است.
کلمات کلیدی: سرگرمی های فیزیک
فضا
هر وجود حقیقی در بستر و یا محیطی موجود میگردد که آنرا فضا مینامیم ، به بیان دیگر فضا بستر و محیط آفرینش جهان حقیقی است.
فضا اولین قرارداد ، پیش فرض و شالوده جهان حقیقی میباشد، و در این راه هر چه که " در جهان حقیقی " پدیدار و یا ساخته میگردد را شامل میشود.
باید گفت که ماهییت فضا خود نیز حقیقی است ( در ذهن ساخته میگردد ) .
درفضا عناصر اساسی حقیقی، مانند ماهییت ویا محدوده تعریف و مشخص میگردند.
با پدید آمدن فضا مولفه های جدیدی همچون اندازه ، فاصله ، بُعد ، نهایت ، حرکت ، زمان ، ابتدا ، و ... به وجود می آیند. که با توجه به ساختار و ماهییت هر فضا متغییر و یا متفاوت میباشند.
قراردادِ فضا ، تعیین کننده محدوده جهان حقیقی است ، این محدوده هر چه که باشد مبنا فرض میگردد.
نکته بسیار مهم اینست که جهان واقعی استعداد داشتن مولفه های حقیقی را ندارد از این رو فضا سوای ریشه واقعی آن ( بخش فیزیکی یا مادی آن مانند مقدار انرژی که برای به وجود آوردن آن بکار میبریم )، کاملاً حقیقی میباشد.
با توجه به آنچه گفته شد ، بطور کلی میتوان ویژگی های زیر را برای فضا بر شمرد.
· فضا واقعی نیست
· فضا حقیقیست
· فضا قرارداد است
· فضا فرض است
· فضا مبناست
· فضا محدود است
هستی، قرارداد فضا
آنچنانکه پیشتر در مطلب "هستی" رفت قبول وجود هستی قراردادیست، و این قرارداد را فضا مینامیم، بطور کلی در فضا عناصر وجود و آفرینش تعریف میگردند.
بطور مثال اچ تی ام ال ( HTML ) که قراردادیست برای به وجود آمدن فضایی بنام وب جهانی ( اینترنت )، این مثال گونه ایست ازفضا سازی تعقلی.
اما فضاها دیگری نیزدرحوزه های دیگر اندیشه موجود میشوند بطور مثال فضاهای افسانه ای و یا دینی که خود بیشتر در فضای تخیل ممکن میگردند.
انسان، موجود محاسب
انسان زیر گروه حیوانی بشریت است که در دسته موجودات زنده قرار میگیرد.
ویژگی اساسی که این دستگاه زنده را از دیگر حیوانات مشخص مینمایند، قدرتی است که آنرا محاسبه مینامند، به دیگر بیان انسان حیوانی است محاسب.
پس از آنکه داده های خام، به توسط اعضای حسی از جهان واقعیت به مغز رسید برنامه های پنجگانه ( بینائی، شنوائی، چشائی، بویائی و لامسه ) این داده ها را با توجه به برنامه ریزی ماهوی خود تبدیل قالب به جلوه هائی مینمایند که درک مستقیم وظاهری انسان از جهان واقع میباشد، این جلوه ها که همان اعمال دیدن، شنیدن، چشیدن، بوئیدن و لمس کردن میباشند در میان انسان و حیوان و حتی حشرات نیز مشترک بوده و شکل ظاهری جهان واقعیت را بطور مستقیم بر آنان ترسیم میسازد. این احساسات گاهاً در دیگر موجودات زنده بسیار قوی تر و متکامل تر از همان احساسات در انسان میباشد همانطور که شنوائی در خفاش، بینائی در عقاب، بویائی در سگ و یا لامسه در مار، اما آنچه گونه انسان را بطور اخص از دیگرموجودات زنده جدا میسازد برنامه ای بنام حساب است. این برنامه تمامی اطلاعات وارده از جهان واقع به مغز را به قالب دیگری برده که آنرا اطلاعات حسابی مینامیم. در حقیقت اطلاعات در مغز انسان علاوه بر آنکه بصورت مستقیم حس میگردد، بطور مثال دیده یا شنیده میشود علاوه بر آن محاسبه گشته، ریاضیات و قوانین حاکم برآن معلوم و مکشوف میشوند.
بطور عادی ما انسانها برای رفتار خود محتاج به دلیل هستیم، در صورتی که داده های جدید و تازه ای از جهان واقع در یافت نمائیم، ماهیت دستگاه محاسب بطور خودکار آغاز به پردازش اطلاعات مینماید تا با تجزیه و کنکاش در آن قائده، فرمول و اساس بنیادین ساختارهای رسیده را در یابد، پس از هر مرحله از پردازش ماحصل و اطلاعات جدید در حافظه ذخیره شده و این توانائی فراهم میگردد که این نتایج همزمان با دیگر موجودات اطلاعاتی قبلی ساختار بر نامه محاسب را تکمیل و بهینه سازند و مورد استفاده مجدد قرار گیرند، جستجو در اطلاعات و داشته های مغزی را تفکر مینامند. تفکر نمونه ای از برنامه های عقلی و زیر مجموعه برنامه محاسب میباشد.
مزیت دستگاه محاسب در انسان او را به برنامه ریزی، استفاده از ابزار و در اختیار گرفتن برنامه هائی که در دستگاه وجودی او به صورت کلیدی و خودکار( مانند غرایض) وجود دارد قادر میسازد.
علیرغم آنکه ویژگی محاسبه را در دیگر حیوانات نیز کمابیش میتوان مشاهده نمود اما بزرگی حجم مغز در انسان سبب پیدایش ساختار خاصی از دستگاه حافظه، با توان ذخیره سازی بالا میگردد.
حجم مغزی و حافظه رشد یافته و همچنین قدرت پردازش سریع اطلاعات عوامل اصلی ساختاری دستگاه مغزانسانند.
گذشتن فضای ذخیره سازی و سرعت پردازش اطلاعات از حد مشخصی در دستگاه مغز پیدایش برنامه استثنائی محاسبه را موجب میگردد. این برنامه موجد و سر چشمه پر قدرت ترین برنامه ها چون تعقل، تفکر، تخیل، تکلم و ... میباشد.
این برنامه ها منجر به انجام عملیات و سلسله واکنشهائی در دستگاه موجود زنده میگردند که آنانرا رفتار مینامیم. مجموعه این رفتارها را شخصیت گویند.
نهایتاً انکه محاسبه بر نامه ایست که هر گاه موجودی بدان دست یابد او را بشر مینامند.
کلمات کلیدی: سرگرمی های فیزیک
با انجام این آزمایش، شما می توانید توضیح دهید چرا آسمان آبی و غروب خورشید قرمز است. وقتی نور خورشید از اتمسفر میگذرد، نور آبی بیشتر از رنگهای دیگر پراکنده میشود و یک رنگ زرد - نارنجی در نور عبور کرده باقی میگذارد.
وسایل مورد نیاز
ظرف شیشه ای را از آب پر کنید و منبع نور را (مانند شکل زیر) طوری قرار دهید که پرتوهای نور از ظزف آب بگذرند. شیر خشک را کم کم به آب اضافه کنید و آن را به هم بزنید. تا زمانی که بتوانید شعاعهای نور را ببینید. همانند شکل یکبار از کنار و بار دیگر از انتها به ظرف نگاه کنید. شما همچنین میتوانید صفحه مقوایی را در انتهای ظرف ، جایی که نور به آن بتابد نگاه دارید. از کنار ظرف رنگ شعاعها سفید مایل به آبی به نظر میرسند ولی از انتهای ظرف ، زرد - نارنجی دیده میشوند. اگر به اندازه کافی به آب شیر اضافه کرده باشید، میتوانید تغییر رنگ شعاع نور از آبی - سفید به زرد - نارنجی را در طول شعاع ببینید.
اگر میخواهید از یک شعاع نور باریک استفاده کنید، به کمک یک منگنه ، سوراخی در یک اسلاید سیاه یا فیلم عکاسی 35 میلیمتری یا کارت مقوایی ایجاد کنید. اسلاید ، فیلم یا کارت مقوایی را در پروژکتور قرار دهید (در کنار عدسی نگذارید). پروژکتور را تنظیم کنید تا یک پرتو نور باریک بدست آورید.
خورشید تولید کننده نور سفید است. این نور سفید از همه رنگها تشکیل یافته است: قرمز ، نارنجی ، زرد ، سبز ، آبی ، نیلی ، بنفش. نور موج است و هر کدام از رنگها به یک فرکانس معین و در نتیجه به یک طول موج معین از نور مربوط میباشد. رنگها در رنگین کمان بر اساس فرکانس ترتیب یافتهاند: نور بنفش ، نیلی و آبی، از نورهای قرمز، نارنجی و زرد، فرکانس بالاتری دارند.
وقتی نور خورشید از اتمسفر زمین می گذرد و با مولکول های گازهای درون جو برخورد می کند، پراکنده می شود. هر چقدر طول موج نور کوتاهتر باشد، بیشتر توسط اتمسفر پراکنده میشود، بدلیل این که طول موج نور آبی از طول موج نور قرمز بزرگتر است، حدود 10 برابر بیشتر پراکنده میشود. وقتی به آسمان نگاه میکنید، رنگ آبی آسمان همان نور آبی پراکنده شده است.
چرا خورشید در حال غروب نارنجی مایل به قرمز دیده میشود؟ وقتی خورشید در افق است، نسبت به وقتی در بالای سر شماست، مسیر طولانیتری را طی میکند تا به چشم شما برسد. بیشتر نور آبی خورشید در هنگام غروب پراکنده میشود. رنگی که در نهایت میبینید، نارنجی مایل به قرمز است (رنگ نور سفید منهای آبی). طول موج نور بنفش حتی از طول موج نور آبی هم کوتاهتر است و بارها بیشتر از نور آبی پراکنده میشود. پس چرا آسمان بنفش است؟ خورشید بیشتر نور آبی گسیل میکند تا بنفش ، بنابراین بیشتر نور پراکنده شده در آسمان آبی است.
کلمات کلیدی: سرگرمی های فیزیک