سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مقصود فرمانبرداری از خدا و شناخت امام است . [امام صادق علیه السلام می فرماید]
وبلاگ تخصصی فیزیک
پیوندها
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
* مطالب علمی *
ایساتیس
آقاشیر
.: شهر عشق :.
جملات زیبا
تعقل و تفکر
دکتر رحمت سخنی
بیگانه ، دختری در میان مردمان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
اس ام اس عاشقانه
خاطرات خاشعات
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
وسوسه عقل
پرهیزکار عاشق است !
فروش و تعمیر موبایل در استان یزد
آموزش
وبلاگ تخصصی کامپیوتر
هک و ترفند
فروش و تعمیر موبایل در استان یزد
انجمن فیزیک پژوهش سرای بشرویه
عاشقان خدا فراری و گریزان به سوی عشق و حق®
وبلاگ عشق و محبت ( اقا افشین)
باید زیست
دست نوشته های دو میوه خوشمزه
در دل نهفته ها
روزگاران(حتما یه سری بهش بزن ضرر نمی کنی)
فقط برای ادد لیستم...سند تو ال
تجربه های مدیریت
سولات تخصصی امتحان دکترا دانشگاه آزاد
سولات تخصصی امتحان دکترا دانشگاه آزاد
ارزانترین و بزرگترین مرکز سوالات آزمون دکترا
عکس و اس ام اس عشقولانه
دانلود نرم افزار های روز دنیا
شاهرخ
مکانیک هوافضا اخترفیزیک
مکانیک ، هوافضا ،اخترفیزیک
وبلاگ تخصصی فیزیک و اختر فیزیک
وبلاگ تخصصی فیزیک جامدات
همه با هم برای از بین نرفتن فرهنگ ایرانی
انتخاب
فیزیک و واقعیت
ترجمه متون کوتاه انگلیسی
دنیای بیکران فیزیک
آهنگ وبلاگ

مقدمه:

نگاهی گذرا به تاریخ مکتوب زندگی انسان، نشانگر این واقعیت تلخ و اندوهبار است که بهروزی و آرامش بشر با رشد علمی و فناوری متناسب نیست. نمودار خوش بختی انسان نسبت به قدرت وی در استیلای بر طبیعت، بطور نگران کننده ای نزولی است. این نگرانی چنان عمیق و جدی است که نه تنها برخی از افراد عادی، بلکه بسیاری از اندیشمندان را واداشته تا به نتایج مورد انتظار از تمدن موجود، با دیده ی تردید بنگرند و تمامی تلاش و جانفشانی چندهزار ساله ی آدمی را برای پیشرفت دانش، فناوری، هنر، ادبیات، فلسفه و سایر مشخصه های تمدن حاضر در تأمین آرامش و امنیت خاطر انسان بی فایده انگارند. در سیمای این تمدن فریبنده، نوعی تلاش های ستیزه چویانه دیده می شود که همه ی ارکان زندگی انسان و حتی موجودیت وی را هدف قرار داده است. اگر در آغاز، هدف انسان از تشکیل جامه و پیشرفت، از میان برداشتن موانع بهروزی و آسایش و آرامش وی بوده باشد - قطعاً چنین بوده - نتیجه ی این ستیزه جویی، بیگانگی انسان از خود و دور شدن وی از اهداف متعالی نخستین است.

تمدن حاضر در دو زمینه، آلودگی محیط زیست و تهدید اکو سیستم، امکانات طبیعی زندگی انسان را با خطر جدی رو به رو کرده است. از طرف دیگر نگرش کهنه ی انسان به قدرت و حقوق ناشی از قدرت، موجب تحقیر و نگرانی روز افزون بشریت شده است. این نگرانی نیز زمینه ساز گرایش هرچه بیشتر به تولید ابزار قدرت فیزیکی و روی آوردن به تزویر برای دست یابی به قدرت بیشتر شده است.

دو جنگ جهانی اول و دوم و تولید تسلیحات کشتار جمعی و جنگهای منطقه ای در طول قرن بیستم چنان با کشتارهای دهشناک غیرنظامیان و تخریب محیط زیست همراه بوده است که وجدان بشریت، از رنج آن هرگز آسوده نخواهد شد. در کنار آن، رشد گروه ها و سازمان های تبهکاری و باندهای مافیایی مانند دولتهایی درون دولت مرکزی خودنمایی می کنند و هرچه دولت مرکزی قوی تر باشد، سازمانهای تبهکاری و باندهای مافیایی درون آن ورزیده تر و قدرتمندترند. از طرف دیگر رشد سرسام آور گروها و سازمانهای تروریستی، قوی ترین حکومتها و حتی نظام جهانی را با خطر جدی رو به رو کرده است. این وضعیت اسفناک، نارضایتی عمومی را فراهم آورده و موجب ارائه ی برنامه ها و دکترین های مختلفی شده است.

برخی مدعی اند که با ایجاد یک نظم نوین و تک قطبی جهانی، خطر جنگ های جهانی و منطقه ای کاهش می یابد و می تواند امنیت جهانی را تأمین کند. عده ای دیگر وجود جهانی چند قطبی را راهگشا می دانند. این گونه دکترین ها، با تمایلات و انگیزه های تسلط طلبانه مطرح می شود. در حالیکه دکترین هایی از این دست، در بهترین شرایط با دو مشکل اساسی رو به رو است. یکی، تمایلات استقلال طلبانه در بیرون قطب (یا قطبها) و دیگری رشد سازمانهای جاسوسی و ضد جاسوسی و باندهای مافیایی در درون قطب (یا قطبها) که بارها در عمل ثابت شده است.

دسته دوم، دکترین هایی که گروهای روشنفکری و اندیشمندان آزاد اندیش مطرح می کنند، گسترش دموکراسی، احترام به تساوی حقوق و مخالفت با جنگ در سطح جهان است. این نگرش هرچند از نگرش جهان چند قطبی پیشرفته تر است، اما این دیدگاه نیز با چند اشکال اساسی مواجه است.

نخست آنکه در بهترین شرایط، دموکراسی در درون و تسلط بر خارج، بسیاری از اهداف جنگ طلبانه را با بهانه های مختلف توجیه می کند. دوم اینکه، تساوی حقوق زمانی امکان پذیر است که افراد جامعه از یک حداقل امکانات مساوی برخوردار باشند. اختلاف شدید طبقاتی و وجود قشرهای محروم جامعه، زمینه مناسبی را فراهم می آورد تا گروها و سازمانهای مافیایی و تروریستی با اجیر کردن یا تحمیق افراد محروم گسترش یابند. سوم، بودجه های کلان نظامی و تولید انبوه ابزار تسلیحاتی، ایجاد قدرت نظامی می کند و اصولاً قدرت توسعه طلب است و تلاشهای مخالف با جنگ را خنثی می کند.

به برداشت صاحب این قلم هر دو نگرش بالا بر اساس یک صورت مسئله نادرست مطرح شده و در نتیجه به راه حل غلط و غیر عملی رسیده است. تعریف سنتی و فرسوده از قدرت و ارتباط آن با حق، با تمدن حاضر ناسازگار است. این ناسازگاری موجب سلب آرامش و امنیت انسان امروزی شده و همه ی افراد – با هر موقعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که دارند – مورد تحقیر و تهدید قرار دارند. از طرف دیگر انبوه تولیدات علمی، فلسفی، ادبی و هنری، همراه با رشد فناوری و سرعت سرسام آور انتقال اطلاعات، بسیاری از تابوهای پوسیده را در هم ریخته است. این تغییرات، ذهنیت و هویت انسان امروزی را نسبت به گذشته دگرگون کرده و در پی رسیدن به مطالبات جدیدی است که با تعریف سنتی قدرت و ارتباط آن با حق سازگار نیست.

تعریف سنتی قدرت و حقوق ناشی از آن، اگر در گذشته زیبا به نظر می رسید و مورد پذیرش بود، امروزه جذابیت خود را از دست داده و کریه و مشمئز کننده شده است. قدرت بالنفسه نمی تواند ناپسند و زشت باشد، بلکه فریبنده است و در صورت استفاده درست از آن، می تواند زیبا و زمینه ساز بهروزی و آسایش و امنیت بشر گردد. در ادامه با ذکر نکاتی چند، تلاش می شود ویژگی هایی از قدرت مورد بحث قرار گیرد تا ظاهر زشت و زیبای آن روشن شده و ضمن آسیب شناسی قدرت، نگرشی از قدرت بیان شود که برای انسان امروزی زیبا و مورد پذیرش باشد.  اما قبل از آن لازم است قدرت و منشأ آن تعریف شود.

 

بخش صفر – قدرت چیست[1]

 

قدرت را بمثابه "امکان تحمیل خواست خود بر روی رفتار دیگران" تعریف می کنند.

 

منابع قدرت

 

1- شخصیت- شخصیت یعنی چیزهائی نظیر فرهیختگی یا کاریزمای شخصی  یک رهبر.

 

2- مالکیت- مالکیت می تواند برده،  مالکیت زمین، کارخانجات، و غیره باشد.

 

3- سازمان-سازمان می تواند بمعنی موقعیت در یک تشکیلات باشد.  مثلأ، یک مدیر که میتواند در زمان های بحران، کارمندان خود را بیکار کند، منبع قدرتش در جایگاه وی در ساختار تشکیلاتی شرکتش نهفته است.  یا اینکه تصمیم گیری پدر بزرگ و مادربزرگ برای خانواده گسترده،  از جایگاه آنان در هیرارشی خانواده در جامعه سنتی ناشی می شود.

 

فرمهای قدرت

 

1- فرم اجباری قدرت،  یعنی اعمال قدرت از طریف نیروی فیزیکی.  مثلأ، اگر معلمی با چوب،  دانش آموز را به گوش دادن وادار کند، او از قدرت فیزیکی کانداین استفاده کرده است.  در جوامع عقب مانده تر، این فرم قدرت بیشتر مرسوم بوده است، چه با استفاده از اجبار شخصی و یا اجبار تشکیلاتی. آنها که شمشیر و تفنگ بیشتر داشتند، قدرتمند تر بودند. حتی در جوامع مدرن، نیروی پلیس هنوز از فرم کانداین قدرت استفاده میکند.

 

2-فرم پاداشی قدرت،  یعنی اعمال قدرت از طریق پاداش و جبران.  مثلأ، وقتی که پدر و مادر به کودک می گویند که اگر وی مشقش را تمام نکند، ده درصد مقرری هفتگی اش را کم می کنند، آنها از فرم پاداشی قدرت دارند استفاده می کنند.  این فرم قدرت،  شکل اعمال قدرت در جوامع مدرن تر است که با استفاده از مالکیت و منابع دیگر قدرت همراه است.

 

3-قدرت تبعی، یعنی اعمال قدرت از طریق عادت دادن مردم به وضعیت خاص، چه از طریق کاریزمای شخصی، یا مالکیت، و یا موقعیت تشکیلاتی.

 

 

بخش یک – کنش ها

از دیرباز انسان بطور مبهم می دانست که وقوع هر رویدادی در زمین و زندگی وی، ولو جزئی، بی تاثیر از سایر رویداد ها، حتی رویدادهای فرازمینی نیست. بنابراین رویکرد انسان به جادو، یعنی کنترل رویدادها یا تولید رویدادی جدید که بدون بکارگیری ابزار و تنها ناشی از اراده و خواست وی صورت گیرد، ایجاد نوعی هماهنگی بین پدیده ها و رویدادها، متناسب با نیازهای وی بوده است. هرچند رویکرد به جادو و کیمیاگری بی نتیجه بود و تنها تصورات ذهنی بیش نبود، اما زمینه ی گرایش به تفحص و تحقیق در قوانین طبیعت را فراهم اورد. تمام تلاش علمی و اختراعات انسان نیز در طول تاریخ در جهت کشف، شناخت و بکارگیری قوانین حاکم بر جهان و کنش بین اجزای آن و تأثیر رویدادها بر یکدیگر بوده است که سرانجام علم و فناوری را جایگزین جادوگری کرد. جهان قانونمند است و تنها راه شناخت قوانین حاکم بر جهان، دانش است. بنابراین در این بخش با نگرش علمی به برخی از پدیده ها که مستقیماً با زندگی انسان و تداوم حیات وی ارتباط دارند، اشارات کوتاهی می شود که در تجزیه و تحلیل های بعدی مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

 

1 – زمینی که تخریب می شود

زمین، تنها زیستگاه انسان، سیاره ای است که از یک هسته مرکزی داغ و مذاب و پوسته ای نازک و منجمد و اقیانوسها، رشته کوه ها و جوی شامل دو گاز اصلی اکسیژن و نیتروژن و مقدار کمی از سایر گازها تشکیل شده است. تمام این اجزای تشکیل دهنده ی زمین، با یکدیگر در کنش متقابل هستند. هر تغییری که در یکی از این اجزا ایجاد شود، سایر اجزای آن را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.

پوسته ی زمین راه ارتباطی هسته ی مرکزی و جو آن است. کنش و واکنش هسته و اطراف آن مقداری مواد مذاب، گاز و انرژی آزاد می کند که از طریق پوسته به بیرون سرازیر می شود. هنوز مواد موجود و سازوکار تولید مواد مذاب و گازهای مختلف و نحوه ی آزاد سازی انرژی درون زمین به خوبی شناخته نشده است. اما وجود آتشفشانها و وقوع زلزله ها دلیل انتقال مواد و انرژی از درون زمین به بیرون آن است. هر تغییری در پوسته و سطح زمین در میزان مواد و انرژی آزاد شونده از طرف مرکز و نحوه ی انتقال آن مؤثر است که شناخت آن به پژوهشهای زیادی نیاز دارد. حال باید توجه کرد که ما با پوسته ی زمین و جو آن چه می کنیم؟

از یکطرف کوه ها را تخریب می کنیم و آسمان خراشها را بنا می کنیم و مواد موجود در معادن را استخراج کرده و انواع و اقسام وسائل و ابزارآلات را در کارخانه ها تولید می کنیم و در سطح و جو زمین قرار می دهیم. از طرف دیگر نفت را اسختراج می کنیم، بخشی از آن را می سوزانیم و قسمتی از آن را با شن مخلوط کرده و سطح زمین را می پوشانیم(آسفالت می کنیم).

هرچند امروزه تنها نگران تمام شدن نفت هستیم، اما هرگز فکر نمی کنیم وقتی که تمام نفت و گاز درون زمین را در سطح و جو آن رها کردیم چه تأثیری بر سازوکار تولید و انتقال مواد، گاز و انرژی داخلی زمین خواهیم گذاشت؟ قطعاً سطح و جو زمین تغییرات بسیاری خواهد کرد و این تغییرات بر هسته زمین و تولید مواد مذاب، گازها و آزاد سازی انرژی و نحوه ی انتقال آنها از درون به بیرون زمین بی تأثیر نخواهد بود.  

 

2 – آبی که مسموم می شود

آب، عنصر اصلی پیدایش و تداوم بخش چرخه ی حیات است. ظاهراً تصور می شود که ملکولهای آب شکل و ساختار ثابت و یکسانی دارند. اما واقعیت غیر از این است. شکل و ظاهر مولکول های آب موجود در رودخانه، چشمه، اقیانوس، مرداب و... با یکدیگر متفاوت است.

تحقیقات انجام شده در ژاپن و تصاویری که از بلورهای آب موجود در مکانهای مختلف برداشته شده است، به خوبی این تفاوتها را نمایان می سازد. این تحقیقات نشان می دهد که ملکولهای آب حتی در مقابل اصوات مختلف شکلهای متفاوتی پیدا می کنند[2]. حتی کلمات بر شکل بلورهای آب اثر دارد. این موارد نشان می دهد طبیعت آن چیزی نیست که قبلاً تصور می شد و از یک ویژگی خاصی برخوردار است که واکنش آن در مقابل رویدادها در چاچوب قوانین فیزیکی شناخته شده قابل توجیه نیست.

آلاینده هایی که در جو رها می شود، حتی بر شکل بلور آب موجود در قطرات باران تأثیر می گذارد. با در نظر گرفتن آلاینده هایی نظیر پساب کارخانه های مختلف و مواد شیمیایی که هر روز وارد رودخانه ها می شود یا در سطح زمین رها می شود، بتدریخ ماهیت آب تغییر می کند و این تغییرات نیز به نوبه ی خود، موجودات زنده از جمله انسان را تحت تاثیر قرار خواهد داد. 

 

3 – هوایی که آلوده می شود

طی میلیونها سال متمادی شرایطی در زمین فراهم شد که امکان زیستن برای انواع موجودات زنده با تنوع بسیار زیاد را امکان پذیر کرد. تمام پدیده های موجود در طبیعت نیز به یاری حفظ این شرایط می پردارند و هر کجا که تعادل آن به هم بریزد، با قدرت و در عین حال با ظرافت خاصی دوباره تعادل برقرار می شود. طبیعت برای پاک نگهداشتن هوا سازوکارهای متعدد و جالبی دارد.[3] نور خورشید دامنه وسیعی از طیف الکترومغناطیس را از خود ساطع می کند. هر قسمت از این طیف خاصیتی دارد و کار ویژه ای انجام می دهد. نخست امواج مادون قرمز انرژی گرمایی را فراهم می کند. بخش دیگری از این طیف امواج نورانی است که امکان دیدن اشیاء را فراهم می کند. پس از آن امواج ماوراء بنفش قرار دارد. این امواج برای حیات موجود بر روی کره خاکی تهدید آمیز است، اما لایه ای از اکسیژن رقیق در سطوح بالای جو، بخش عمده ای از این امواج با طول موجهای بسیار خطرناک را جذب و به ازون و امواج مادون قرمز تبدیل می کند که برای موجود زنده ضرری ندارد.

به این ترتیب این لایه که به لایه ازون معروف است، مانند یک صافی طبیعی عمل کرده و تنها به بخش اندکی از امواج ماوراء بنفش اجازه رسیدن به سطح زمین می دهد. این بخش اندک عمدتاً وظیفه نگهداشتن تعادل میکروارگانیسمی موجود در سطح زمین و هوای اطراف آن را بر عهده دارد.

پس از امواج ماورا بنفش ، امواج یونیزه کننده ، یعنی اشعه ایکس و اشعه کیهانی است که بسیار پرقدرت بوده و کار اصلی آن یونیزه کردن اتم گازهای موجود در لایه های فوقانی جو است. این لایه های یونیزه شده چندین وظیفه بر عهده دارند. اول از نفوذ بیشتر امواج یونیزه کننده، جلوگیری می کنند. دوم با باردار کردن ذرات معلق موجود در جو تحتانی و نزدیک به زمین، باعث تجمع این ذرات و گرد آمدن آنها پیرامون یکدیگر و ساخت ذرات درشت تر و در نهایت ته نشین شدن آنها می شود. به این ترتیب ذرات معلق نیز از هوا گرفته می شود. البته لایه های یونیزه شده خواص دیگری هم دارند که توضیح آنها در این بحث نمی گنجد.

در نهایت مقدار کمی ازون نیز در جو تحتانی و نزدیک به سطح زمین بر اثر تابش اندک پرتو ماورا بنفش خورشید و نیز بر اثر رعد و برق به وجود می آید که باعث طراوت و تازگی هوا و ازبین رفتن بسیاری از آلاینده های شیمیایی و کمک به از بین بردن میکروارگانیسم های مضر می شود. بوی هوای پاک کوهستان و همچنین هوای پاکی که پس از هر رعد و برق استنشاق می شود مربوط به همین مقدار اندک ازون در سطح زمین است.

هوای سالم هوایی است که میزان ذرات معلق آن از یک حد خاصی تجاوز نکرده و یک سری ترکیبات شیمیایی آن مانند دی اکسید کربن در یک محدوده خاص باقی مانده و یک سری آلاینده های شیمیایی مانند مونوکسید کربن و اکسیدهای نیتروژن و گوگرد ترجیحاً در آن ظاهر نشده و یا در حداقل مقدار مجاز قرار گیرد. همچنین وجود برخی از میکروارگانیسم ها در هوا خطرناک بوده و افزایش برخی دیگر از یک حد معین خطرناک است.

منشا آلودگی هوا را می توان به سه دسته، طبیعت، حیوانات
و انسان  تقسیم کرد. برخی از پدیده های طبیعی مانند سیلابها ، آتشفشانها، تغییر و تحولات لایه های پوسته زمین گاه در مقیاس های بسیار بزرگی سبب آلودگی هوا می شود. بروز آتشفشانها سبب بیرون ریختن مواد معلق و گازهای شیمیایی در مقیاس های بسیار بالایی می شود.

حیوانات در مقیاسهای کوچک بیشتر در حد آلودگی های میکروبیولوژیکی در آلوده کردن هوا مؤثرند. اما انسان در مقیاس وسیع ، به ویژه پس از انقلاب صنعتی و با راه اندازی صنایع مختلف و استفاده از سوخت فسیلی، بشدت باعث آلودگی هوا شده و روز به روز بر دامن این آلودگی ها می افزاید، بطوریکه امروزه در مورد هوا بارها شاهد بحرانهایی در کشورهای مخنلف بوده ایم.

یکی دیگر از آلودگیهای خطرناک محیط زیست، آلودگی هسته ای ناشی از مواد رادیو اکتیو می باشد. این آلودگی ناشی از بکارگیری سلاحهای اتمی در جنگها و یا ناشی از انجام آزمایشات اتمی و هسته ای می باشد. تشعشعات خطرناک و خاکستر های اتمی ناشی از آزمایشات اتمی که تا شعاع صدها و یا هزاران کیلومتر به اطراف پراکنده می شود، باعث بسیاری از بیماری ها می گردد. هر چند هم اکنون برای منع آزمایشات اتمی از طرف مراجع صلاحیتدار جهان تلاشهای گسترده ای انجام شده، اما عملا با نقض این قوانین توسط برخی از کشورها، محیط زیست بیش از پیش آلوده می شود.

یکی از مسائل این است که با زباله های اتمی چه باید کرد؟ اشعه ای که از این مواد ساطع می شود، فقط در زمان حاضر خطرناک نیست، بلکه ممکن است در تجدید نسل نوع بشر آثار ویرانگری داشته باشد. یکی از روش های علمی دفع زباله های اتمی، قرار دادن زباله در بسته هایی از سرب و بتن و فرستادن آنها به قعر اقیانوسها است که خود آثار منفی بی شماری را به دنبال دارد.

 

4 – گیاه چگونه از خود دفاع می کند؟

یکی از مواردی که همواره موجب تعجب و کنجکاوی مردم به ویژه چوپانان می شود، این است که چرا گیاه خوارانی نظیر گوسفند هنگام تغزیه، جوانه های درخت و برگهای تازه را ترجیح می دهد و پس از این که تعدادی از برگهای یک درخت را بلعید، به سراغ درخت دیگری می رود و گاهی حتی برخی از درختان را نادیده می گیرد.

تحقیقات انجام شده در سال های اخیر نشان داد هنگامی که برگهای درختی توسط حیوان بلعیده می شود، درخت نوعی مواد تولید می کند که موجب بد مزه شدن برگ آن می شود. این مواد بد مزه باعث می شود که حیوان درخت را رها کرده و به سراغ درخت دیگری برود. این روشی است که گیاه برای حفظ و بقای خود بکار می برد. علاوه بر آن تحقیقات انجام شده روی گلها نشان می دهد که گل نیز در مقابل آوای خوش، جلوه ی بهتری دارد. رشد و شکوفایی گل هنگامی که آوای خوش و موزون در محیط پخش می شود، متفاوت از زمانی است که اصوات ناهنجار و ناموزون پخش می شود.

 

5 -  گربه ای که عصیان کرد

شخصی به خانه ای جدید نقل مکان کرد. در زیر زمین خانه یک آب گرم کن قرار داشت و آنجا را به محیط گرمی تبدیل کرده بود. قبل از سکونت در خانه جدید، یک سری تعمیرات جزئی از جمله چفت و بست درب ها و تعویض شیشه های شکسته انجام داد. هوا رو به سردی گذاشت و صاحب خانه بعضی از دریچه ها و پنجره هایی را که برای تهویه هوا در تابستان باز بود، محکم بست. وی چنین تعریف کرد:" در یک غروب پائیزی که سوز سرما آزار دهنده بود، وارد خانه شدم. گرمای ملایم محیط خانه لذت بخش بود. خانم و بچه ها سر حال و مشغول انجام امور عادی بودند. صدای بلند گربه ای کمی غیر عادی به نظر می رسید. وارد اتاق خواب مشرف به حیاط شدم و روی تخت دراز کشیدم. داد و فریاد گربه هر لحظه بیشتر می شد. چشمهایم را بستم تا دقایقی بخوابم. اما صدای آزار دهنده گربه که حالت ناله نیز از آن احساس می شد، مانع خواب شد. گربه دائماً از روی دیوار و حیاط و بالکن در حرکت بود.

دقایقی بدین منوال گذشت. گربه آرام نبود و دیگر نمی توانستم صدای آزار دهنده اش را تحمل کنم. به بالکن رفتم و به گربه خیره شدم. گربه نیز به من خیره شد و همچنان سر و صدا می کرد. به طرف گربه که روی دیوار بود، هجوم بردم. گربه کنار کشید و به بام خانه ی همسایه فرار کرد. آسوده شدم و به اتاق برگشتم. گربه هم برگشت و در مقابل شیشه اتاق ایستاد و خیره به من نگاه کرد و بطور غیر عادی داد و فریاد می کرد. دیگر خسته شده بودم و نسبت به سر و صدای گربه بی تفاوت شدم و چشمهایم را بستم.

 بین خواب و بیداری بودم که با صدای برخورد چیزی با شیشه اتاقم، همراه با صدای خشم آلود گربه از جا پریدم. نگاهم را بطرف گربه چرخاندم، همزمان گربه خود را به شیشه زد و چنان رفتار می کرد که گویی می خواهد از شیشه بگذرد و وارد اتاق شود. احساس خشم همراه با ترس تمام وجود را فراگرفت. در یک لحظه خشم بر ترس غلبه کرد و با خود گفتم"کاش تفنگی داشتم." اما تفنگ نداشتم، ولی در زیر زمین تعدادی میله آهنی و چوبی داشتم. از اتاق بطرف بالکن که گربه در آنجا موضع گرفته بود، رفتم. اینبار گربه فرار نکرد، خیره به من نگاه می کرد. حس کردم می خواهد حمله کند. اگر بطرف صورتم حمله می کرد، چه می توانستم بکنم؟ در اینجا بود که به مخترع تفنگ که نمی دانم چه کسی بوده است، درود فرستادم. همانطور که نگاهم روی گربه بود، با احتیاط بطرف حیاط رفتم تا از زیر زمین یک میله آهنی بردارم و به گربه حمله کنم. گربه فاصله اش را از من کم و کمتر می کرد و نگاه خشم آلود و صدای نعره اش مرا می ترساند. درب زیر زمین را باز کردم که وارد شوم، اما گربه زودتر از من وارد شد.

احساس کردم که از من نمی ترسد و این بیشتر آزارم می داد. گربه بطرف آب گرم کن و من بسویی رفتم که میله آهنی را بردارم. صدای گربه قطع شد. میله آهنی را برداشتم و دنبال گربه می گشتم. نه صدایی از گربه شنیده می شد و نه دیده می شد.

بهر طرف که نگاه می کردم، گربه را نمی دیدم. کارتن کنار آب گرم کن را کنار زدم، نگاهم با نگاه گربه تلاقی کرد. میله آهنی را بالا بردم که به سرش بکوبم. نگاه ملتمسانه ای داشت، اما فرار نگرد. ناگهان صدای ضعیفی به گوشم رسید، صدایی که تمام وجودم را به لرزه در آورد. لرزش بدنم از روی ترس نبود، از احساس بدی بود که نسبت به نادانی و رفتار نامناسب خود با گربه پیدا کرده بودم. بهت زده شده بودم. خشکم زده بود و دستم که میله را نگاه داشته بود، بی حرکت مانده بود. منظره ی عجیبی در مقابل چشمانم بود. دو بچه گربه، پستان مادر را می مکیدند و گربه آرام بود و به من نگاه می کرد. بیش از ده ها کتاب مفاهیم عمیق در این منظره وجود داشت.

دستم را پائین آوردم و میله را رها کردم. از برخورد میله با زمین صدایی بلند شد، صدایی که برای گربه و بچه گربه ها معنایی متفاوت داشت و عکس العمل متفاوتی نیز نشان دادند. بچه گربه ها پستان مادر را رها کرده و نگاه خود را بطرف میله انداختند و پا به فرار گذاشتند. اما گربه راحت تر دراز کشید و با صدای مئویی که در آورد، بچه هایش را از فرار بر حذر داشت. بچه گربه ها بطرف مادر بر گشتند. لحظاتی نمی دانستم چه باید بکنم. اما احساس زیبایی داشتم. با خود می اندیشدم که کاش شاعری توانا بودم و زیباترین شعر را می سرودم. کاش آهنگ سازی ماهر بودم و بهترین سمفونی را می ساختم. کاش نقاش بزرگی بوم و ارزشمندترین تصویر را می کشیدم.

اما همه ی این افکار بیهوده بود، چون شاعر، آهنگ ساز و نقاش نبودم. در یک آن فکری به ذهنم خطور کرد که از هر شعر، آهنگ و نقشی زیباتر و ارزنده تر بود. با خود اندیشیدم که :" کاش به انسان بودن خود باور و اعتماد داشتم و قبل از آنکه بخواهم اقدامی بر علیه گربه انجام دهم، می اندیشیدم که دلیل این رفتار گربه چیست و من چه باید بکنم که انسان بودن خود را زیر سئوال نبرم".

 

6 – کودکی که یتیم شد

دوست خوبی داشتم که مدتی از وی بی خبر بودم. سرزده به دفتر کارم آمد. روی مبل لم داد و آب خوردن خواست. چهره ای خسته داشت. آب را نوشید و لیوان آن را که روی میز گذاشت و گفت:"خسته ام". به چشمانش نگاه کردم و لبخند معنی داری زدم. گفت:" تعجب نکن، در این دو ساله که از مرگ فرشاد می گذرد، خیلی چیزها یاد گرفته ام و احساس نگرانی و خستگی می کنم". فرشاد شوهر خواهرش بود که در یک تصادف رانندگی کشته شد و هنگام مرگ سی و هشت سال داشت. از آن زمان قسمتی از بار عاطفی خواهر و دو فرزند وی به دوش دوستم افتاده بود.

گفتم:" خیلی کم از تو در باره ی خستگی ات شنیده ام، چطور شده که می نالی؟" گفت: "خانواده ی خواهرم مشکل مالی ندارد، از زمانی که فرشاد فوت کرده، همه ی اعضای فامیل در رفتار و گفتار با آنها مراقبند که مبادا فرزندان خواهرم احساس یتمی و کمبود کنند". گفتم:" می دانم، از تو و فامیلت هم غیر از این انتظار نمی رفت، حالا چه شده که می نالی؟"

خود را روی مبل جمع و جور کرد و گفت:" وقتی فرشاد فوت کرد، رفتم کتابی در مورد خاطرات افرادی که یتیم بزرگ شده اند، بخرم. هرچه گشتم چیزی نیافتم. با چند مشاور خانواده صحبت کردم و راهنمایی گرفتم و از دوستانی که می دانستم یتیم بزرگ شده اند، خواستم خاطرات خود را بگویند تا بدانم از چه چیزی رنج برده اند. تقریباً دانش خوبی در زمینه رفتار با کودکان یتیم فراگرفتم و با همه ی اعضای فامیل به اشتراک گذاشتم. همه سعی می کردند از این دانش گرانبها بهره ببرند و کاری نکنند که فرزندان خواهرم احساس کمبود کنند:" گفتم:" تقریباً اینها را هم می دانم، حالا بگو مشکل کجاست؟"

گفت:" دیروز فهمیدم که تمام کوشش و دانش و رعایت ما در برخورد با کودکان یتیم کافی نیست". نگرانی خود را نتوانستم مخفی کنم، گفتم:" اصل موضوع را بگو". گفت:" دیشب سر راه به خانه خواهرم رفتم. احساس کردم گریسته است. علت را جویا شدم. نخست امتناع می کرد و سرانجام با اسرار من تعریف کرد که امروز با اتومبیل خودش بچه ها را به پارک برده بود. ساندویچ و بستنی و هر چه که می خواستند، برای آنها خریده بود. به بچه ها خیلی خوش گذشته بود. در پارک بچه ها با کودکان هم سن و سال خود بازی می کردند و صدای شادی و قهقه آنها مرا به وجد آورده بود. بچه ها سرگرم بازی و شیطنت بچه گانه خود بودند که ناگهان دختر بچه ای 5 یا 6 ساله پیش آمد و خطاب به یکی از بچه ها گفت:"محسن بابا صدات میکنه" بچه ای که محسن خطاب شده بود، خدا حاظی کرد و رفت. طوری که خواهرم تعریف می کرد جمله"بابا صدات می کنه" بچه هایم را به فکر برد و از آن لحظه به بعد حوصله بازی کردن نداشتند و غمگین بودند و من احساس کمبود را بخوبی در وجودشان حس کردم و بر این کمبود اشک ریختم".

سخن که به اینجا رسید گفتم:"در زندگی همه چیز برای همه مهیا نیست و هرکسی کمبودی دارد. شرایطی که توصیف کردی، پارک، ساندویچ و اینکه با اتومبیل شخصی هم به پارک رفته بودند، برای هر کودکی حالت آرمانی دارد و تنها اینکه با شنیدن کلمه بابا بچه ها غمگین شده اند چیز زیاد ناراحت کننده ای نیست، کودکان یتیمی را در نظر بگیر که مشکلات مالی خانواده و ..." حرف مرا قطع کرد و این شعر سعدی را خواند:

 
من از بینوایی نی ام روی زرد 
غم بینوایان رخم زرد کرد


 

اینکه کودکی یتیم می شود، چیز تازه ای نیست، اما مهم این است یتیمانی که علاه بر کمبودهای ناشی از فقدان پدر، مادر یا هر دو رنج می برند، مشکلات مالی و تحقیر و هزاران مشکل دیگر چه می شود؟" قطرات اشک درون چشمانش حلقه زد و ادامه داد:"جنگها، کشت و کشتارها و هزاران رفتار خشونت بار انسان بر علیه خودش و مهمتر از همه کشتار حیرت انگیز غیر نظامیان که از قرن بیستم به این طرف سیر نجومی دارد، چگونه قابل توجیه است؟ فامیل ما بیش از سی نفر است و با صفا و صمیمیت با هم زندگی می کنیم. از نظر مالی هم امکانات خوبی داریم و تا به حال حتی یک مورد اختلاف مالی و برخورد شدید با یکدیگر نداشته ایم، با وجود این نمی توانیم کمبود یتیمی دو کودک را بطور کامل پوشش دهیم. وای به آنانکه...."

 

بخش دو - نظم جهانی یا برنامه ی پنهان جهانی

کشفیات علمی و پیشرفت فناوری قرن بیستم، به ویژه در الکترونیک و انتقال اطلاعات، افق های جدیدی را در مقابل انسان گشوده است که در آغاز قرن بیستم، حتی برای اندیشمندان نیز قابل تصور نبود. از این رو انسان امروزی بهیچ وجه با گذشته قابل قیاس نیست. ذهنیت متحول شده ی انسان موجب ایجاد یک سری تغییرات اصولی و کلی در زمینه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شده است که رابطه ی بین حکومتها و مردم را نیز شدیداً تحت تأثیر قرار داده است. بتدریج اراده های جمعی جایگزین اراده های فردی شده و خواست افراد قدرتمند و حاکمان نیز جای خود را به خط مشی ها و برنامه های اقتصادی و سیاسی احزاب و گروه ها داده است. موفقیت و شکست دولتها نیز تابع کارایی یا ضعف برنامه ها و نحوه ی اجرای آنها است. بنابراین امروزه خط مشی ها و برنامه ها، مسیر حرکت جامعه و سرنوشت مردم را رقم می زنند و دولتها نیز با نقاب برنامه ها ظاهر می شوند.

مهمترین مسئله ای که در برنامه دولتهای امروزی قابل مشاهده است، این است که برنامه ی ارائه شده از طرف هر دولتی، گذشته از توجه به امکانات داخلی، تحت تاثیر برنامه های سایر دولتها تدوین و اجرا می شود. سمت گیری برنامه ی یک دولت به بخشی خاص مثلاً کشاورزی یا نظامی موجب می شود سایر دولتها متناسب با آن برنامه ریزی کنند. افزایش یا کاهش بودجه نظامی یک کشور، دیدگاه بودجه نویسی دولتهای همسایه را – به ویژه اگر رابطه ی خصمانه داشته باشند – تغییر می دهد. بنابراین قاعده ی کلی برنامه ریزی دولتها تحت تأثیر یک سری قوانین نانوشته ی جهانی است که مشخص کننده محدودیت های تحمیلی به دولتها است و همین محدودیت ها مسیر حرکت جامعه را تعیین و سرنوشت شهروندان را رقم می زند.

دولتها مانند نوازندگانی هستند که از پیش مشق آهنگی که باید بنوازند، نوشته شده است. مهارت دولتها در نحوه ی نواختن و سازی که انتخاب می کنند بی تأثیر نیست، اما در انتخاب و تغییر مشق آهنگ، اختیار چندانی ندارند.  

تمام نلاشهای اندایشمندان، مصلحین بزرگ و مکاتب مختلف سیاسی، اجتماعی و اخلاقی و حتی ادیان و اعتقادات مذهبی در این جهت بوده که قواعد کلی حاکم بر جامعه انسانی را تغییر دهند. به عبارت دیگر تا مشق آهنگ جهانی تغییر نکند، آهنگ جدیدی نخواهیم شنید. از طرف دیگر مجموعه ی تمام برنامه های دولتها نیز به نوبه ی خود، تابع و تحت تاثیر یک سری قوانین حاکم بر نظام هستی و کنش بین اجزای آن است. امروزه تإثیر متقابل رویدادها در برنامه ریزی دولت ها از چنان اهمیتی برخوردار است که وقوع یک رویداد(مثلاً بروز یکنوع بیماری یا خشک سالی) در یک کشور آفریقایی، برنامه های دولتهای اروپائی و آسیایی را تحت تاثیر قرار می دهد.  این تأثیرات به قدری مهم و اساسی است که می توان ادعا کرد، یک برنامه کلی و نانوشته و پنهان و در عین حال پویا در سطح جهان وجود دارد و همه ی دولتها – خواه و ناخواه – برنامه ی خود را متناسب با این برنامه ی جهانی تدوین و اجرا می کنند. لذا موفقیت یا شکست برنامه ی هر دولتی تابع میزان هماهنگی آن با برنامه ی پنهان جهانی است.

 


کلمات کلیدی: فلسفه و متافیزیک


نوشته شده توسط مهدی 86/12/16:: 11:33 صبح     |     () نظر