سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
وبلاگ تخصصی فیزیک
پیوندها
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
* مطالب علمی *
ایساتیس
آقاشیر
.: شهر عشق :.
جملات زیبا
تعقل و تفکر
دکتر رحمت سخنی
بیگانه ، دختری در میان مردمان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
اس ام اس عاشقانه
خاطرات خاشعات
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
وسوسه عقل
پرهیزکار عاشق است !
فروش و تعمیر موبایل در استان یزد
آموزش
وبلاگ تخصصی کامپیوتر
هک و ترفند
فروش و تعمیر موبایل در استان یزد
انجمن فیزیک پژوهش سرای بشرویه
عاشقان خدا فراری و گریزان به سوی عشق و حق®
وبلاگ عشق و محبت ( اقا افشین)
باید زیست
دست نوشته های دو میوه خوشمزه
در دل نهفته ها
روزگاران(حتما یه سری بهش بزن ضرر نمی کنی)
فقط برای ادد لیستم...سند تو ال
تجربه های مدیریت
سولات تخصصی امتحان دکترا دانشگاه آزاد
سولات تخصصی امتحان دکترا دانشگاه آزاد
ارزانترین و بزرگترین مرکز سوالات آزمون دکترا
عکس و اس ام اس عشقولانه
دانلود نرم افزار های روز دنیا
شاهرخ
مکانیک هوافضا اخترفیزیک
مکانیک ، هوافضا ،اخترفیزیک
وبلاگ تخصصی فیزیک و اختر فیزیک
وبلاگ تخصصی فیزیک جامدات
همه با هم برای از بین نرفتن فرهنگ ایرانی
انتخاب
فیزیک و واقعیت
ترجمه متون کوتاه انگلیسی
دنیای بیکران فیزیک
آهنگ وبلاگ
گذر از نظریات گذشتگان دربارة اجزای عالم اجسام
فلاسفه اسلامی با رویکردی تحلیلی و عقلی به مسئلة انقسام جسم پرداخته‌اند و غالباً به انقسام خارجی و حقیقی جسم به اجزای بالفعل توجهی نداشته‌اند، و بلکه این نوع انقسام را نفی می‌کرده‌اند. رویکرد تحلیلی و عقلی، رویکردی اعتباری و فرضی است نه هستی‌شناختی. یعنی اگر اعتبارکننده‌ای و برای انقسام جسم باشد، جسمِ قابل انقسام با فرضِ او هست و گرنه جسم در خارج همان جسم است که پیوسته و بدون انقسام وجود دارد. عبارت استاد مطهری نمونة روشنی برای این نوع نگرش است:
خاصیت ذاتی جسم انقسام‌پذیری است. اگر کوچک‌ترینِ اجسام عالم را با وسیله‌ای به دو جزء تجزیه کنیم، و باز هر یک از دو جزء را به دو جزء کوچک‌تر تقسیم کنیم، و فرض کنیم که در هر ثانیه صدهزار بار این عمل تکرار شود و از حالا تا میلیاردها سال دیگر این عمل ادامه یابد، باز هم ذراتی که به دست می‌آید و از نهایت کوچکی برای ما قابل تصور نیست قابل انقسام به دو جزء کوچک‌ترند. به عبارت دیگر، دنیای بی‌نهایت کوچک‌ها در حد خاصی قابل انقسام به دو جزء کوچک‌ترند. به عبارت دیگر، دنیای بی‌نهایت کوچک‌ها در حد خاصی متوقف نمی‌شود.[46]
در این عبارات چهار نکتة مهم و اساسی، قابل بررسی‌اند:
1. انقسام‌پذیری و قابلیت انقسام؛
2. مشروط بودن تقسیم به تقسیم‌کننده، و فرض به فرض‌کننده؛
3. عدم توقف دنیای کوچک‌ها در حدی خاص (دنیای کوچک‌ها یا کوچک‌ترها؟)؛
4. نوع بی‌نهایت دنیای کوچک‌ها.
هر یک از این نکات، که به گونه‌ای ساده در گفتار استاد مطهری مطرح شده است، قابل بررسی‌اند.
1. قابلیت انقسام
مسئلة مهم در این زمینه آن است که آیا قابلیت انقسام است خاصیت ذاتی جسم یا دارای اجزا بودن.
با توجه به توضیحات پیش‌گفته، بدیهی است که خاصیت ذاتی جسم، جزء‌دار بودن است؛ آن هم اجزای خارجی نه تحلیلی. پس باید گفت، خاصیت ذاتی جسم «اجزای بالفعل داشتن» است نه «انقسام‌پذیری».
2. انقسام مشروط به تقسیم‌کننده
نکتة مهم دیگر، به جنبة هستی‌شناسانة تقسیم جسم باز می‌گردد. یعنی آیا تجزیه و تقسیم جسم حقیقت خارجی دارد یا با فرض و اعتبار صورت می‌گیرد؟
با توجه به توضیح نکته پیشین و نیز مباحث قبل روشن می‌شود که جسم نه ذاتاً قابل تقسیم است تا در صورت ارادة شخصی بتوان به تقسیم آن نایل آمد، بلکه ذاتاً دارای اجزای بی‌نهایت ریز و ناپیداست، حتی اگر اعتبارکننده و کاوشگری در میان نباشد. یعنی حتی اگر به جای اینکه میلیون‌ها سال تقسیم را ادامه دهیم، جسم را به حال خود بگذاریم، باز هم جسم در اندرون خود ذراتی نهفته دارد که در هر صورت آن ذرات به حیات خود ادامه می‌دهند و در هر آن (10 ثانیه) بی‌نهایت ذره در نهاد اجسام متولد می‌شود، و بی‌نهایت ذره، از میان رفته، به انرژی یا ذرات دیگر تبدیل می‌شوند. بنابراین اجزای جسم بالفعل بوده، در خارج متحقق‌اند، نه بالقوه و وابسته به قابلیت ماهوی جسم. در برخی از آیات قرآن نیز به این نکته اشاره شده است: «ما هر چیزی را دو زوج و جفت جفت آفریدیم».[47] حال اگر هر چیزی جفت جفت باشد به چه نحوی تحقق خواهد داشت؟ به شکل منحصر یا ادامه‌دار یا تسلسلی؟ یعنی آیا یک ذره هم در خارج جفت دارد و هم در درون، و هر یک از ذرات به نوبة خود در درونِ خود جفت جفت هستند؟ این اجزای جفت‌گونة ذرات عالم اجسام، با تصاعدی هندسی پیش‌رفته و نهایتی برای آن قابل تصور نیست. این تصاعد بدین ترتیب شکل می‌گیرد که یک ذره افزون بر جفت بیرونی، دو جفت درونی نیز دارد، که هر یک از آن دو ذره، در اندرون خود دو جفت دارند و تا بی‌نهایت پیش می‌رود (یعنی 1، 2، 4، 8، 16، 32، 64، 128، 254، ...) و این تصاعد به طور حقیقی در ذرات اجسام بالفعل موجود بوده، به اعتبار و فرض موجود دیگری وابسته نیست. البته این زوج بودن اشیای عالم یک جنبه از ذرات اجسام است و جنبه دیگر این ذرات به تکثر نظم گریزی آنها مربوط می‌شود، که در این صورت، در دلِ یک ذره بی‌شمار ذره وجود دارد، و هر یک از آن ذرات، بی‌شمار ذره در اندرون خود نهفته دارند، و هر یک از ذرات نهفته در درون آنها نیز ذراتی اندر دل خود دارند. چنان‌که این سلسله بدون توقف ادامه داشته، ذرات بی‌نهایتی را پیش چشم ناظر عالم بسیار کوچک‌ترها به نمایش می‌گذارد.
3. عدم توقف دنیای کوچک‌ترها در حدی خاص
آیا تقسیم فرضی و تجزیة ذهنی یک چیز، برای بررسی هستی‌شناختی جسم خارجی سودمند است؟ پاسخ این پرسش منفی است، و چنین بررسی‌ای هیچ ثمرة علمی، کاربردی و هستی‌شناختی در برندارد؛ زیرا این نگرش صرفاً امری موهومی و ذهنی است و با عالم خارج و حقیقت خارجی جسم ارتباطی ندارد. این مسئله هنگامی روشن‌تر می‌شود که توجه داشته باشیم نه‌تنها هیچ دلیل تجربی‌ای برای نفی تجزیه و تقسیم جسم در عالم خارج وجود ندارد، بلکه شواهد و ادلة تجربی خلاف این امر را ثابت می‌کنند. به برخی از این ادله اشاره خواهیم کرد.
4. نوع بی‌نهایت دنیای کوچک‌ترها
آیا بی‌نهایت بودنِ ذرات درونی اجسام موجود، بالفعل و حقیقی است یا اعتباری و بالقوه؟ فلاسفه، موجودات بی‌نهایت را از نوع «لایقفیِ عددی» می‌دانند، و منظور آنان از لایقفی بودن بی‌نهایت در اعداد، عدم توقف فرضی آنها در عددی خاص است. یعنی اگر هر عددی را در بی‌نهایت بزرگی یا کوچکی فرض کنیم، باز هم عددی بعد از آن قابل فرض است.
استاد مطهری با عباراتی روشن، در این باره می‌گوید:
البته حکما اینجا یک توضیح اساسی می‌دهند که نقطة حساس مسئله است... . نباید پنداشت که چون قابلیت جسم برای تقسیم‌های متوالی در یک عدد معین متوقف نمی‌شود... پس جسم قابل این است که تبدیل شود به ذرات غیرمتناهی. خیر، چنین نیست. لازمة قابلیت‌های متوالی لایقفی این نیست که ممکن باشد جسم تبدیل گردد به ذرات غیرمتناهی؛ زیرا این تقسیم‌های متوالی تا ابد هم که ادامه یابد، باز همیشه ذرات جسم متناهی است. این لایتناهی، لایتناهای لایقفی است؛ نظیر لایتناهی بودن خود اعداد که هر عددی را فرض کنیم، آخرین عدد نخواهد بود. عددی و بلکه اعداد دیگر بیشتر از آن عددِ مفروض قابل فرض است، و در عین حال هرگز به عددی نخواهیم رسید که غیرمتناهی باشد... . لازمة عقیدة حکما مبنی بر اینکه هر جسم قابل انقسامات متوالی و پی‌ در پی غیرمتناهی است، این نیست که ممکن است جسم واحد تبدیل شود به اجزای لایتناهی.[48]
بنابر آنچه گذشت، چنین نگرشی دربارة بی‌نهایت و حقیقت خارجی قابل پذیرش نیست ؛ زیرا اجزای جسم در خارج و در درون جسم، به طور بی‌نهایت وجود حقیقی دارند. در حقیقت جسم دارای بی‌نهایت اجزای بالفعل در درون خود بوده، خاصیت ابرگونگی آن هم از همین بی‌نهایت اجزای محقق حاصل می‌شود، و همان گونه که بیان خواهیم کرد، اصلاً تصور ذره‌گونه از اجزای جسم با توجه به ابرگونگی آن مردود است.
نتیجة بررسی چهار نکتة اساسی دربارة گفتار استاد مطهری در بیان نظر فلاسفه این است که اندیشة اجزای بالقوه و فرضی در جسم غیرقابل دفاع بوده، به دور از مبانی هستی‌شناسانة پژوهش دربارة اجسام خارجی شکل گرفته است. در حالی که در رهیافتی نوین از این مسئله، اجزای بالفعل و خارجی آن هم به طور بی‌نهایت کوچک و کوچک‌ترها تا حد ابرگونگی، در درون اجسام، امری یقینی و انکارناپذیر است.
مهم‌ترین نکته دربارة این دو نوع نگرش، طرز تلقی از «بی‌نهایت» (infinity)و انواع آن است، که آن‌را به طور مفصل و در مقاله‌ای مستقل ارائه خواهیم کرد.
 
حقیقت ابرگونة جسم و ارتباطِ آن با ذرات بالفعلِ بی‌نهایت
دریافت دقیق حقیقتِ ابرگونة جسم، به درک صحیح دو مبحث «ذرات زیراتمی و میکروسکوپیک» و «مسئله بی‌نهایت از لحاظ هستی‌شناختی» باز می‌گردد. همچنین این امر به کشفیات و یافته‌های علوم تجربی وابسته است، که بدون توجه به آن یافته‌ها و بدون بررسی مسائل ناظر به هستی‌شناسی آنها، نمی‌توان اسرار عمیق و نهفته در ذرات و حقیقت جسم را بازخوانی و بازاندیشی کرد. بر این اساس، رویکرد نوین دربارة حقیقت جوهری ماده و جسم را به گونه‌ای دقیق‌تر بررسی می‌کنیم.
حقیقت جسم، از منظر قرآن و رهاوردهای دانش فیزیک، «ابرگونة سیال» است. همچنین تعریف جسم به «ابرگونگی و سیالیت»، از برخی آیات قرآنی نظیر آیة «وَتَرَی الجِبَالَ تَحسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِیَ تَمُرُّمَرّ السَّحَابِ» (نمل: 88) و رهاوردهای فیزیکی الهام گرفته شده، مهم‌ترین و گویاترین شاهد عینی آن نیز عکس‌های ظاهر شده از آشکارسازهای ذرات زیراتمی، است.
در این تعریف دو رکن اساسی تعبیه شده است یکی ابرگونگی و دیگری سیالیت.
الف) ابرگونگی
ـ ابرگونگی اجسام با نگرش قرآنی
ابرگونگی خاصیتِ ذاتی جسم است، یعنی جسم به عنوان جوهری تحقق یافته در عالم خارج، به طور سحابی و ابرگونه متحقق می‌گردد، نه به صورت صلب و سخت. این ابرگونگی با تعابیر گوناگونی در کلام خداوند و بزرگان دین آمده است که احتمالاً همه بر یک حقیقت واحد اشاره دارند.
این حقیقت را می‌توان از آیات قرآنی مثل : «نور: 43»، «فصلت: 11»، «دخان:10» و احادی ولایی نظیر: «حدیث اهل شام»[49]، «حدیث من ولد فی الاسلام»[50]، «خبر اهلیلجة از مفضل بن عمر دربارة توحید»[51] و دیگر معارف موجود در این زمینه بازخوانی کرده و به اسرار خلقت عالم ماده باز یافت.
این ابرگونگی در حقیقت، همان جنبة لطافت و انعطاف عالم اجسام است، یعنی اساسی‌ترین و بنیادی‌ترین خاصیت ذاتی جسم نجارگونه، دودگونه و ابرگونگی است که عامل لطافت ذات جسم بوده و جسم را تا حد امری مجرد، بی بعد، و قابل نفوذ پیش می‌برد. از این رو، خاصیت ذره‌ای آن در هر موقعیتی که باشد موهومی بوده و ناشی از خطای دید ما انسان‌ها است. تجزیة اجسام در عالم خارج (علاوه بر وهم و عقل) به ذرات ریز و ریزتر آن هم به ذرات تشکیل دهندة جرم‌دار (نه ذرات با تقسیم اعتباری)، تا هر مقداری که در تصور آدمی بگنجد ادامه یافته و بلکه پا فراتر از تصور و تعقل آدمی گذارده، حریم بی‌نهایت را در هم می‌نوردد، که در این صورت، دیگر ذره معنا و حقیقتی ندارد. حتی همة ذراتی که به ظاهر پایدار و بنیادی بوده، عمری تقریباً ابدی (یعنی بسیار زیادتر از آنکه بتوان با پیشرفته‌ترین محاسبه‌گرها آن‌را محاسبه کرد) دارند، و به زعم بسیاری از فیزیک‌دانان غیرقابل تجزیه‌اند، متشکل از بی‌نهایت ذرة ریز بوده و قابل تجزیه‌اند، اگر چه امروزه با همة پیشرفتی که در علم و تکنولوژی در دست داریم نتوانیم به این امر نائل آییم. فراتر از این ذرات، ذراتی از گروه سوم نیز وجود دارند که در بازه‌های زمانیِ تقریباً با اعشاری از میلیاردیم ثانیه متولد و تبدیل به انرژی و یا ذراتِ دیگر می‌شوند، همین ذرات نیز در عالم بسیار ریز خود بی‌نهایت ذره در درون خود داشته و در نهایت، پا در ابرگونگی دارند. بالاخره ابرگونگی خاصیتی ذاتی برای اجسام است و ذره جز توهم و خطای دید، چیزی نیست.
به صراحت باید گفت که امروزه دیگر اندیشة ذرات بنیادی از دو جهت برچیدنی است:
1. ذره بی‌معنا و بی‌مصداق است و هر چه در عالم میکروسکوپیک وجود دارد حقیقتی ابرگونه است نه ذرات نشکن و سخت.
2. بنیادی در صورتی صفت یک ذره است که آن ذره غیرقابل تجزیه باشد در حالی که با توجه به خاصیت ذاتیِ ابرگونگی در جسم و شکل‌گیری تمام ذرات عالم از بی‌نهایت ذرة ریز (آن هم با خاصیت ابرگونگی نه ذره‌ای) مانع از تحقق چنین ذراتی است.
شایدبتوان‌این‌ابرگونگی‌رابه خواص موجی، مخصوصاً امواج ماکروویو(Macrowave)و الکترومغناطیس(Electromagnetis Wave)، در مبحث انرژی نیز بسط داده و به صورت متعامل، تبیین جدیدی از هر دو مبحث ارائه نمود.
آنچه که در ریاضیات و علوم جدید از منفی بی‌نهایت، عالم بسیار کوچک‌ترها، عالم ماکروسکوپیک، ساختار ابرگونة ساختمان اتم و ... بحث می‌شود، همه و همه رهگذر و منطقی برای فهم و تبیین چنین حقیقتی از عالم اجسام هستند.
ـ ابرگونگی اجسام با نگرش علمی ـ فیزیکی:
شواهد عینی در دست است که تحقق برگونة حقیقت جسم را تأیید و تأکید می‌کند. برخی از این شواهد بدین شرح است:
1. تصویر عکس‌برداری شده از ساختمان اتم: می‌دانیم که اگر مقداری آتش را در درون آتش‌گردان قرار داده و آن‌را با سرعت بسیار زیادی بچرخانیم، حلقه‌ای آتشین نمایان می‌شود که حقیقتی کاملاً لطیف داشته و به هر یک از صفات سه‌گانة مذکور متصف است (بخارگونه، دودگونه و ابرگونه) و اگر دست و یا وسیلة دیگری را از میان آن نوار حلقه‌ای آتشین بگذرانیم به راحتی می‌گذرد. ولی این حلقه زاییدة یک جسم سوزان است که اصلاً نمی‌توان آن‌را دیده مکان، زمان و خصوصیات دیگرِ مربوط به موقعیت آن‌را تشخیص داده و پیشگویی کرد.
با توجه به تصویر چنین مثالی بسیار واضح و روشن؛ موقعیت ذرات زیراتمی در درون یک اتم نیز دقیقاً به همین شکل است، یعنی فضای درونی یک اتم که الکترون‌ها در آن فضا به دور هسته می‌گردند کاملاً ابرگونه و مثل تودة ابر دیده می‌شود و به هیچ عنوانی نمی‌شود در آن فضا موقعیت اتم و خصوصیات مربوط به آنرا تشخیص داده و پیشگویی کرد. نظریة معروف «عدم قطعیت» که از سوی فیزیک‌دان معروف آلمانی، ورنر هایزنبرگ ارایه شد دقیقاً بیانگر همین خاصیت در اتم و نحوة وجود الکترون‌ها در درون آن است. این خصوصیت نه یک نظریة ریاضی و نه یک تئوری، بلکه بیان حقیقتی خارجی بود که توسط هایزنبرگ ارایه و تبیین شد. تمامی عکس‌برداری‌های آشکار شده در آشکارسازها و دستگاه‌های شتاب‌دهندة اتمی؛ این مطلب را، تقریباً در مورد همة ذرات زیراتمی بازگو کرده و به خوبی نشان می‌دهند.[52]
2. شاهد و نمونة دیگر برای بی‌نهایت اجزای بالفعل و خاصیت ابرگونگیِ حاصل از تراکم این اجزاء در جسم، ظهور میکروسکوپ‌های الکترونی است. با ظهور این میکروسکوپ‌ها، ضریب دید بشر از جهان بسیار بسیار کوچک‌تر‌ها، به نحو چشمگیری افزایش و شدت یافت، به طوری که اگر دیروز، پاستور و امثال او به سختی می‌توانستند پس از سال‌ها تلاش‌های بی‌وقفه به کشف یک سلول، میکرب، ویروس، انگل و سایر ذرات ریز و میکروسکوپیک نایل آیند، امروزه عمل مشاهدة ذراتِ ریز و موجودات میکروسکوپیک با دقت‌ها و بزرگ‌نمایی‌های فوق‌العاده زیادی انجام‌پذیر شده است. این مشاهده‌پذیری تا حدی پیشرفته است که دانشمندان اندازه‌های مولکول‌ها و ذرات را با دقت بسیار بالایی مشاهده و محاسبه می‌کنند. مثلاً اندازة یک مولکول از یک هزارم تا حدود ده میلیونیم، به تناسب نوع ملکول متغیر است، و ذرات بسیار کوچک زیراتمی و زیرمولکولی مثل «DNA»را می‌توان اندازه‌گیری کرده، خاصیت‌های طبیعی و وراثتی آنها را کشف نموده و حتی رمز سلول‌های وراثتی را دستکاری کرد. به عنوان مثال ، می‌توان از میکروسکوپی سخن گفت که قادر است یک سلول و مولکول را با بزرگ‌نمایی فوق‌العاده دقیق به ترتیب زیر بزرگ کرده و از ذرات موجود و فعال در درون آن عکس‌برداری کرده و انسان را به دیدن آنها نایل گرداند:
یک سلول را چهل هزار برابر بزرگ کرده و ذرات بی‌شمار درون آن‌را با وضوح نمایان می‌سازد و شما قادر هستید یکی از ذرات را به دلخواه خود مشخص کرده و عدسی میکروسکوپ را روی آن متمرکز کنید، دستگاه روی آن ذره متمرکز شده، آن‌را چهل هزار برابر بزرگ نموده، و ذرات بی‌شمار درون آن‌را نمایان می‌سازد؛ به همین ترتیب، دوباره یکی از ذرات درون آن ذره را انتخاب کرده و چهل هزار برابر بزرگ می‌کند، و این عمل تا پنج یا شش بار به ترتیب تکرار می‌شود و تازه این از اولین گام‌های پیش روی در عرصة تکنولوژی ذره‌شناسی و میکروسکوپی است. حال اگر این بزرگ‌نمایی را به صورت عددی زیر نمایش دهیم:
6یا5 40000 (چهل هزار به توان پنج یا شش، و بتوانیم تعداد ذرات بی‌شمار درون هر مرحله را با دستگاه‌های ویژه به شمارش آوریم، و به علاوه توان سلسلة بزرگ‌نمایی را بالا و بالاتر ببریم، با چه نوع وجود و موجوداتی روبه‌رو خواهیم بود؟ به طور قطع جهان بسیار کوچک‌ترها بسیار عمیق‌تر و وسیع‌تر از این است که بتوان به سادگی از آن سخن گفته و تجزیة ذرات را امری بالقوه به شمار آورد. همچنین کاملاً بدیهی است که این ذرات در زیر ذره‌بینِ چنین میکروسکوپ‌هایی، نه تنها حاصل از عمل تقسیم و تجزیة دستگاه نمی‌باشند بلکه دستگاه مذکور فقط قابلیت مشاهدة عالمی فعال را اندرون جسم را به نمایش می‌گذارد، یعنی ذرات درون جسم ذرات بالفعل هستند نه بالقوه.
نمونة دیگری از این میکروسکوپ‌ها که در صنعت «نانوتکنولوژی» جایگاه ویژه‌ای دارد، ذرات زیراتمی را با بزرگ‌نمایی بسیار بالایی در اولین مرحله تا 10 میلی‌متر بزرگ و آشکار می‌سازد، به وسیلة این میکروسکوپ‌ها، دانشمندان توانسته‌اند تصاویر بسیار واضح و شفافی از حالت توده‌های ابرگونه‌ای ذراتِ زیراتمی در مواد مختلف مثل طلا، کربن، جیوه و ... تهیه نمایند.[53]
حتی نظریات تجربه شده، حاکی از وجود چنین خاصیتی در مواد رادیواکتیوی و نیز تشعشعات آن مواد می‌باشد که در دستگاه مخصوصی به نام «اتاقک ابر» و در زیر ذره‌بین میکروسکوپ‌های الکترونی آشکار شده است.[54]
3. مسئلة بسیار مهم و قابل توجهی که ارتباط کاملاً تنگاتنگ و کاربردی (یا راهبردی) با مسئلة ابرگونگی حقیقت جسم دارد، مسئلة هیپنوتیزم و برخی از امور خارق‌العادة اشخاصی نظیر دیوید کاپرفیل و دیگران است. مثلاً دیوید کاپرفیل شخصی است که طی چهار، پنج ساعت از عرض و درون دیوار چین گذشت. سؤال این است که چگونه امکان‌پذیر است، یک جسم از درون یک جسم دیگر (هر دو جامد باشند) بگذرد در حالی‌که هیچ آسیب و مشکلی به هیچ یک از آن دو وارد نیاید؟ باید پاسخ این سؤال را،‌ در خاصیت ابرگونگی، و قابلیت نفوذ و انعطاف ذات و حقیقت جسم جستجو نمود. (طرح دقیق این بحث را به فرصتی مناسب واگذاریم.)
4. نمونه و شاهد دیگر برای وجود بالفعل و حقیقی این خاصیت در عالم زیر اتمی، ظهور صنعت نانوتکنولوژی است. همان‌گونه که اشاره شد، صنعت نانوتکنولوژی قابلیت‌های فراوانی را در مقابل دانشمندان قرار داده است که می‌توانند با استفاده از این توانایی‌ها به اعمال اجسام نفوذ کرده و حتی در درون ذرات ابرگونة آن دخل تصرف کنند.
ب) سیالیت (سیال بودن)
سیالیت، خاصیت ذاتی و منحصر در ذرات جسم نیست یعنی حرکت به هیچ نحوی با ذات ماهوی جسم مرتبط نیست. بدین شرح که: جسم در ذرات ماهوی خود وابسته به حرکت نیست،‌ و حرکت نیز نه جزء تحققی جسم است، نه شرط تحقق جسم و نه لازمة ماهیت جسم، و نه لازمة وجود خارجی جسم.
با توجه به مطالب پیش گفته، جسم پا در ماوراء ماده به معنی مشهور آن، دارد؛ یعنی مادة مشهور اعتباری بوده و اساساً یک تلقی اشتباه و نادرست از وجود خارجیِ جسم به شمار می‌رود؛ آنچه در خارج به صورت جوهری تحقق دارد جسم ابرگونه‌ای است که ذاتاً سیال نبوده و در تحقق جوهری خود نیازمند حرکت نیست، بلکه اولاً و بالذات به طور ابرگونه، و راکد و ساکن تحقق می‌یابد و در واپسین مراحل تحقق جوهریِ خود، از جوهر انرژی متأثر شده، به سیلان افتاده و خاصیت‌های جوهری و عرضی به خود می‌گیرد، خاصیت‌هایی مثل حرکت، صورت ابعادی، شتاب و سرعت در حرکت، و... . با چنین خاصیت جوهری که جسم دارا است برخی از مباحث عمیق و بسیار پیچیدة حکمت صدرایی،‌ بهتر و منطقی‌تر، و فراتر از آن، واقع بینانه‌تر و هستی‌شناسانه ارزیابی شده و تبیین می‌شوند، مباحثی مثل علم حق تعالی به عالم ماده، قضیة «جسمانیه الحدوث و روحانیة البقاء» مربوط به روح، بستر ارواح نامی در جوهر جسم، و... . به هر حال، افق‌های بلند و والایی که از این ره‌یافت به روی هستی‌پژوهان حکمت صدرایی و مخصوصاً حکمت نوصدرایی گشوده می‌شود کاملاً مبنایی و بسیار گسترده است، که یکی از این ره‌آوردها و افق‌های نورانی «علم حق تعالی به عالم ماده» است که نگارنده در مقاله ای مجزا ارایه نموده است.
ـ چگونگی تسلط و فائق آمدن انسان بر ابرگونگی: مهم‌ترین مسئله‌ای که باقی می‌ماند، تسخیر و تحت اراده آوردن یک چنین خاصیتی از جسم است. یعنی، آیا ممکن است که انسان علاوه بر مشاهدة خاصیت ابرگونگی در ذات و درون جسم، به این روند احاطه یافته، و با تسخیر ساز و کار آن، به اعماق و کرانه‌های عالم مادی راه یابد؟ و یا از این خاصیت در مسیر اهداف و اغراض کمال جویانة خویش، کمال استفاده را ببرد؟ یا نه؟ پاسخ به این سؤال اندکی پیچیده به نظر می‌رسد، اما با توجه به موارد بررسی شده از علوم جدید، بخشی از جواب سؤال روشن است.
روند غلبه انسان به ساز و کار ابرگونگی ماده، دارای مراتب شدید و ضعیفی است بدین توضیح که مشاهده و دست بردن در عالم ذرات پایین‌ترین مرتبة آن است و نفوذ به درون اشیای مادی با استفاده از این ویژگیِ قابل دست‌رسی، مرتبه‌ای قوی‌تر از آن (مثل، مثال کاپرفیل و گذر از دیوار چین)، مرتبة قوی‌تر از این مراتب را باید در برخی از کارهای خارق‌العادة مرتاضان جستجو کرد؛ و فوق این مراتب فقط در سایه‌سارِ تعالیم و معارف شرع مقدس اسلام یافت می‌شود (نظیر طی‌الارض، تجرد روح، تصرف در امور مادی توسط تربیت یافتگان مکتب انسان‌ساز نبوی و علوی).

کلمات کلیدی: فلسفه و متافیزیک


نوشته شده توسط مهدی 86/11/4:: 10:33 عصر     |     () نظر